خانواده مصطفي كريم بيگي سكوت شان را شكستند...
اين بيانه جهت انتشار در رسانه ها:
به ما گفته بوديد سكوت كنيد ، شهناز را ازاد ميكنيم ، دروغ پشت دروغ ، ظلم پشت ظلم
من با افتخار اعلام مي كنم: پدر مصطفي كريم بيگي هستم، پسر ٢٦ ساله اي كه جانش را براي ايران و ازادگي داد. فرزندم بعد از انتخاب ٨٨ با دستهاي خالي به خيابان رفت، سوال داشت اما جوابش گلوله اي بود كه پيشاني اش شليك شد. زير پل كالج در تهران. من پدري هستم كه فرزندم را با دستان خودم با كفن خونينش به گور سرد سپردم و امروز دخترم جلوي چشمانم آب ميشود از اندوه دوري از مادرش. مادري كه به جرم دادخواهي بازداشت و زنداني شد. اين ظلم به فرزندان من و خانواده ي من از كجا جاري ميشود؟ اين ظلم از كجاست كه تمام نميشود؟! مادر فرزندان من روزهاست كه در انفرادي است و ما بي خبر از او هستيم . دختر مرا تهديد كرده اند كه خانه تان را به
اتش ميكشيم . كدام خانه ؟ خانه اي كه حرمتش را يكبار با خون شكستيد و راضي نشديد و بار دگر مادر خانه را به اسارت برديد ! شما حتي حرمت خانه ي ابدي پسرم را هم نگه نداشتيد و سنگ مزارش را شكستيد . اين ظلم شما را در كتاب هاي تاريخ براي ايندگان خواهند نوشت و روسياهان تاريخ خواهيد بود. مادر مصطفاي مرا آزاد كنيد و بيش از اين آتش به دلِ داغدار ما نكشيد. جاي او زندان نيست.
اتش ميكشيم . كدام خانه ؟ خانه اي كه حرمتش را يكبار با خون شكستيد و راضي نشديد و بار دگر مادر خانه را به اسارت برديد ! شما حتي حرمت خانه ي ابدي پسرم را هم نگه نداشتيد و سنگ مزارش را شكستيد . اين ظلم شما را در كتاب هاي تاريخ براي ايندگان خواهند نوشت و روسياهان تاريخ خواهيد بود. مادر مصطفاي مرا آزاد كنيد و بيش از اين آتش به دلِ داغدار ما نكشيد. جاي او زندان نيست.
محمد كريم بيگي
از زندان بزرگ ايران
25 بهمن 1395