آرش صادقی، زندانی سیاسی بند هشت اوین، با اشاره به عدم اعزامش به بیمارستان اعلام داشته است که درصورت بازداشت مجدد گلرخ ایرایی اعتصاب غذای خود را از سر خواهد گرفت.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، این در حالی است که همسر وی، گلرخ ایرایی میبایست فردا با اتمام مرخصی چهار روزه، خود را به زندان اوین معرفی کند.
لازم به ذکر است مسئولین زندان اوین همچنان از اعزام این زندانی به بیمارستان جهت درمان خودداری میکنند.
متن این نامه که برای انتشار در اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرار گرفته است، در پی می آید:
پس از ۷۲ روز اعتصاب غذا و پافشاری بر دو مطالبه جدی یعنی آزادی همسرم گلرخ ایرایی و همینطور اعاده دادرسی وی در تاریخ ۹۵/۱۰/۱۴ به اعتصاب غذای خود پایان دادم. در طی این مدت بسیاری از دوستان، روزنامهنگاران، فعالین سیاسی، فعالین مدنی و حقوق بشری، دانشجویان، دانش آموزان و هنرمندان، ورزشکاران، زندانیان سیاسی سابق و فعلی، معلمان و فعالین کارگری و اعضای محترم خانواده زندانیان و قربانیان ۸۸ و دهه شصت (مادران داغدار) با پیامهای پرمهر خود و حمایتهای صادقانهشان از من و همسرم ما را در پیگیری خواسته مشروعمان یاری کردند و به ما قوت قلب دادند.
امتنان از یکایکتان را وظیفه خود میدانم. بسیاری از این دوستان بودند که کتباً یا بهطور شفاهی علاوه بر اعلام حمایت و همبستگی خود با نگرانی از من میخواستند برای حفظ سلامتی خود از اعتصاب غذا صرفنظر کنم و به شیوههای دیگر مطالبات خود را پیگیری کنم.
امتنان از یکایکتان را وظیفه خود میدانم. بسیاری از این دوستان بودند که کتباً یا بهطور شفاهی علاوه بر اعلام حمایت و همبستگی خود با نگرانی از من میخواستند برای حفظ سلامتی خود از اعتصاب غذا صرفنظر کنم و به شیوههای دیگر مطالبات خود را پیگیری کنم.
البته به دلیل شرایط جسمانی دوره اعتصاب موفق نشدم به نامههای پرمهر تمامی دوستان درد آشنا پاسخ بدهم که بدینوسیله از این بزرگواران پوزش میطلبم.
در رابطه با چرایی اعتصاب غذا و خواستههایم لازم دیدم نکاتی چند را با دوستان درمیان بگذارم:
۱-پیش از هر چیز باید تاکید کنم دلیل و انگیزه اصلی من از اعتصاب غذا بیش از آنکه صرفاً مطالبه آزادی یک فرد بیگناه باشد مطالبه یک حق انسانی و اعتراض به رویکرد ظالمانه و تمامیتخواهانه دستگاه امنیتی و سلب و نقض حقوق انسانی و شهروندی بوده و هست مهمترین اعتراض و نقطه تمرکز من، اعتراض به برگزاری دادگاهی غیابی و عدم اختصاص فرصت دفاع به همسرم و به طبعان صدور حکم سنگین و فاقد ادله قضایی و عرفی و حتی شرعی علیه وی بوده است. که فراتر از همسرم گلرخ تمامی اصول اخلاقی و انسانی را مورد تعرض قرار داد. ما با مجموعهای در دستگاه امنیتی مواجهیم که حتی به قانون خودساخته خود نیز پایبند نیستند نمونهی آن موارد متعدد نقض قانون در پرونده همسرم از بازداشت و انتقال به خانه امن سپاه تا محاکمه غیابی درحالیکه زیر تیغ جراحی بود و توان حضور در دادگاه را نداشت و پرونده پزشکی ایشان نیز به دادگاه ارائه شده بود تا بازداشت وحشیانه توسط همان ارگان و انتقال به زندان برای اجرای حکم غیرقانونی. از سوی دیگر همین آفات ناشی از ظلم و بیعدالتی تکلیف سنگینی را بر دوش این فرزند کوچک ملت ایران قرار داد تا با استفاده از همه توان خود و با توسل به تمامی راههای مسالمت آمیز به این ظلم اعتراض کنم. چه اینکه رواج تداوم این رویکرد میتواند به معنای قربانی شدن بسیاری از زنان و مردان دیگر این مرزوبوم باشد که هیچ وجدان بیداری نمیتواند آن را تحمل کند.
۲-افزون بر اجحافی که در جریان بررسی پرونده علیه همسرم شکل گرفت بهانه قرار دادن و استناد به داستانی منتشر نشده در نقد سنگسار و آن هم لحاظ سنگسار بهعنوان مقدسات که بنیان حکم ناعادلانه دادگاه غیابی قرار گرفت من را متقاعد ساخت که برای بازنمایی این خطای فاحش و باز اندیش درباره نسبت میان مسئلهای که هیچگونه مبنای قانونی (مطابق همان قوانین خودساخته جمهوری اسلامی) و شرعی نداشته باید گامی برداشت تا این رویه کثیف پروندهسازی متوقف و پایان پذیرد.
۳-نهایتاً حمله خشونتبار تا به دندان مسلح مأمورین اطلاعات سپاه و کوفتن در با میله سنگین بهقصد شکستن درب منزل ما و انگیزه بازداشت و انتقال همراه با خشونت همسرم به زندان که از جهات بسیاری خود رفتاری غیرانسانی بود و البته در طی این سالها بهدفعات و در مورد بسیاری از دوستان و عزیزانمان شاهد این رفتارها و صدمات ناشی از ان بودهایم مرا ناگزیر ساخت با در دست گرفتن جان خود بلندترین اعتراض ممکن را به این ظلم بیان کنم و دادخواهی همسرم را نزد هیئتمنصفه ای به بزرگی ملت ایران و همهی انسانهای عدالتخواه دنیا ببرم.
به هر سه دلیل مورداشاره گلرخ ایرایی همسرم پیش از آنکه بهعنوان یک فرد و همسر من مطرح باشد نمادی از همه دختران و زنان و حتی مردان این مرزوبوم است که حداقل حقوق بدیهیان هل نقض میشود و در عین بیگناهی قربانی میشوند مانند: زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دائمی، فهیمه اسماعیلی، مریم اکبری، فاطمه مثنی، آزیتا رفیع زاده، ریحانه طباطبایی، فریبا کمال آبادی، هاجر پیری، افسانه بایزیدی، ریحانه حاج دباغ، الهام فراهانی، مهوش شهریاری، علی شریعتی، سعید شیرزاد، کوروش زعیم، احمد عسگری، کیوان کریمی، سعید ملک پور، نوید کامران، بهنام موسیوند و بسیاری دیگر درگذشته و حال افسوس که گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند که حتی شمارش موارد و مصادیق ستم علیه آن ها از توان من و این قلم خارج است.
میدانستم و میدانم که وظیفهدارم صدای همه آن ها باشم و ازاینپس هم بهقدر توان و بضاعت خود در این مسیر میکوشم.
در مورد همسرم نیز امیدوارم این بار با بررسی پرونده در دیوان زمینه تبرئه وی محیا شود که اگر به هر انگیزهای و بهرغم اذعان مسئولین قضایی مبنی بر بیگناهی وی نیروهای امنیتی بخواهند متعرض او شده و بار دیگر گلرخ را به زندان منتقل کنند وظیفه و مسئولیت خود در حمایت از گلرخ را در قالب اعتصاب غذای مجدد ادامه خواهم داد و به این بدعهدی پاسخخواهم داد.
۴-نهایتاً پیرامون سخنان اخیر دادستان تهران انچنان که از طریق مطبوعات مطلع شدم گفتهاند: در تاریخ ۹/۱۰/۹۵ مدیرکل زندانهای استان تهران در رابطه با این محکوم درست همان روزی که فضاسازیها برای این فرد افزایشیافته به دادستان نامه نوشت و با اعلام شکسته شدن اعتصاب غذا خواستار مرخصی وی شد همچنین در اخرین ملاقات ارش صادقی با نماینده دادستان تهران درخواست مرخصی وی اخذشد و با توجه به فک اعتصاب در مسیر اقدام قرار گیرد.
اولاً با توجه به دستنوشته اینجانب سه شنبه ۱۴/۱۰/۹۵ مبنی بر پایان اعتصاب پس از آزادی همسرم در این تاریخ از طریق نماینده دادستان در اختیار ایشان قرارگرفته است. احتمال میدهم دادستان محترم فراموش کرده باشند تقویم رومیزی خود را از نهم دی ورق بزنند و به همین دلیل در محاسبه تاریخ پایان اعتصاب غذا دچار خطا شدهاند.
ثانیاً دادستان محترم تهران به خوبی آگاه هستند که من نه در طول ۷۲ روز دوره اعتصاب غذا و نه در پایان این دوره و آخرین ملاقات با نماینده دادستان حاضر به نگار درخواست مرخصی اعم از استعلاجی و غیره نشدهام و اساساً در شرایط حاضر هیچگونه درخواستی درباره وضعیت خود نداشتهام.
برای تمامی مردم سرزمینم در اقصی نقاط دنیا بهترینها را آرزو میکنم که شایستهی بهترینها هستند.
آرش صادقی-بند هشت زندان اوین