️آنچه که امروز فروریخت ساختمان پلاسکو نبود، حتی نماد قدیمی مدرنسازی تهران هم نبود که فروریخت. امروز همه ما در مقابل چشمان خود دیدیم که بنیان های جامعه ما با یک انفجار گاز پیک نیک فرو می ریزد و حتی کسانی را که برای نجات جامعه تلاش می کنند زیر اوار خود مدفون میشوند...
جامعه تماشاگر منفعل و دست و پا گیر...
️این پلاسکو نبود که فروریخت، امروز جامعه ما فروریختنش را با چشمهای باز و هاج و واج دید......
در جواب پست زیبای دوستی که درمورد فرو ریختن ساختمان پلاسکونوشتند ضمن ابراز همدردی لازم دانستم مطلبی رو در جواب ایشان شاید تمام مردم خواب زده محترم عرض کنم...
ایا تقریبا روزی هست که شاهد فروریختن بنیان های جامعه ،اخلاقی ،فرهنگی ،سیاسی و...نباشیم...
جامعه تماشاگر منفعل و دست و پا گیر...
️این پلاسکو نبود که فروریخت، امروز جامعه ما فروریختنش را با چشمهای باز و هاج و واج دید......
در جواب پست زیبای دوستی که درمورد فرو ریختن ساختمان پلاسکونوشتند ضمن ابراز همدردی لازم دانستم مطلبی رو در جواب ایشان شاید تمام مردم خواب زده محترم عرض کنم...
ایا تقریبا روزی هست که شاهد فروریختن بنیان های جامعه ،اخلاقی ،فرهنگی ،سیاسی و...نباشیم...
یک روز اخبار گور خواب هایی را مشاهده میکنیم که از دردها و اسیب های اجتماعی در شرایطی اسفناک و در سرمای زمستان به گورهای خالی پناه برده اند... و مصداق این شعر رو در ذهنم تصویر می کنند:
هراس من باری همه مردن در سرزمینی ایست که مزد گورکن از ازادی ادمی افزون تر باشد...
روز ی دیگراز همین روزها اخبار فیش های نجومی و اختلاس های میلیاردی حاکمان را میشنویم و بذل و بخشش های حاتم طایی وار سردار....قالیباف از املاک شهرداری به از ما بهتران را در مقابل دریافتی های زیر خط فقر کارگران ومزد بگیران ،در روز دیگری اخبار کتک زدن مامورین شهرداری را میشنویم نسبت به مادر پیری در فومن ،روز,دیگر در اهواز... مادری دست فروش به دلیل فروختن اجناس اش از مامورین شهرداری کتک میخورد ....
اخبار مرگ کودکان کار 7ساله و 8ساله را میشنویم و فروش نوزادان تازه به دنیا امده از فقر والدین...
تابستان مان را با اشک و اه اعدام هم میهنان کرد و بی پناه این سرزمین و اشک های مادر حامد احمدی میگذرانیم و پاییزمان را با اخبار به حبس رفتن اتنا و امید و گلرخ و حکم های طویل المدت فعالین حقوق بشری چون نرگس محمدی ،کوروش زعیم ،ارش صادقی ،ارژنگ داوودی ،مریم اکبری منفرد ،علیرضا گلی پور و دیگر رفیقان و دلاوران سپری می کنیم و تقریبا هر روز برای یک نفر هشتک میزنیم به امید ازادی... اعتصاب غذا ی ارش و علی و دیگر دوستان مبارز قلبمان رابه درد میاورد وهر روز میشنویم که دلاوران این سرزمین در زندان ها خون بالا می اورند و هر روز باید با اکسیژن نفس بکشند.... هر چه در توان داریم به کار میگیریم برای ترند شدن ارش ،برای ازادی گلرخ ،..
نامه برای نمایندگان به ظاهر مجلس میزنیم دریغ از کوچکترین جوابی... نامه به سایت های حقوق بشری میزنیم... درنهایت از وضعیت حقوق بشر ابراز نگرانی می کنند...
تجمع اعتراضی برپا میکنیم ونهایتا از جمعیت 80 میلیونی شاید تعدادمان به 150 نفر یا کمی بیشتر برسد....
.روزی نیست که اخبار اعدام در صفخات حقوق بشری داغ نباشد و روزی نیست که اخبار دستگیری و به زندان رفتن دلاوران اشک به چشمان مان نیاورد.... وتازه اینها یی که میشنویم و درصفحات مجازی میخوانیم قسمت کوچکی از فجایعی هستند که شانس رسانه ای شدن داشته اند... چه بسیار رنج ها ودردها یی که بی صدا مانده اند و چه بسیار بی پناهانی که در ستم و ظلم و زندان و فقر درد فرو رفته اند و هیچ رسانه ای هم کوچکترین رسانه ای نامی هم از انها نبرده...
ودر کنار تمامی این دردها با وقاحت تلویزیون میلی را مینگیریم که سریال معمای شاه را نشان مان میدهد که خدا رو شکر کنیم که انقلاب کردیم و از طاقوت پهلوی و شاه و ساواک نجات یافتیم و به کرامت انسانی رسیدیم به قول.....نه تنها به اب وبرق رایگان دست یافتیم بلکه به مقام رفیع انسانیت نیز رسیدیم ...
ودر میان اینهمه منتظر انتخابات رياست جمهوری سال 96 مینشینیم وشاد میشویم که چه خوب یک زن به نام وحید دستجردی هم کاندید شد ویا ای کاش دلواپسان نیایند باز باند روحانی بهتره... اخه هرچی باشه اصلاح طلبه ...و همینطور خودمان را فریب می دهیم تا مبادا مسوولیت اجرایی دگرگونی اصلی را به عهده بگیریم.
عیار گرد افرید
تهران 30 دی 1395