علی عظیمزاده جوادی در یک خانواده محروم و زحمتکش تولد و پرورش یافت. او زاده سرزمین بابک خرمدینها، حیدر عمو اغلیها، ستارخانها، باقرخانها، علی مسیوها، ارانیها و . . . است.
جنبش سندیکایی و چهرههای آن
مبارزه کارگران و زحمتکشان میهن ما علیه برنامه و سیاستهای ضدکارگری جمهوری اسلامی بهویژه برنامه آزادسازی اقتصادی اوج تازهایی یافتهاست. این مبارزات بدون ریشه و پیشینهُ تاریخی صورت نمیگیرد.
طبقه کارگر ایران از ابتدای دهه شصت خورشیدی که علیه قانون کار توکلی به پا خاست و مانع تصویب آن شد، تا امروز که علیه اصلاحیه قانون کارِ دستپخت دولتهای احمدینژاد – روحانی میرزمد، همواره از تاریخ و سنتهای انقلابی خویش بهرهگیری کرده است.
اتحاد کارگر در تلاش برای شناساندن و برجسته ساختن این سنتها و پیشینه پرافتخار مبارزاتی جنبش کارگری و سندیکایی (که همواره در پیوند ناگسستنی با حزب توده ایران بوده و هست) به نسل نو کارگران و جوانان فعال سندیکالیست، به معرفی قهرمانان بهنام و گمنام جنبش پرداخته است.
آشنایی درست با تاریخ و پیشینه انقلابی، مقدمه ضرور برای تشخیص مسیر درست و کامیابی در مبارزهٌ کنونی به سود منافع زحمتکشان است. در راستای همین وظیفه مهم در ادامه رشته مطالب نامهای نازدودنی به معرفی یکی دیگر از پیکارگران نستوه جنبش کارگری، رفیق شهید تودهای علی عظیمزاده جوادی میپردازیم.
علی عظیمزاده جوادی، رزمنده دلیر جنبش کارگری میهن ما
سلطه امپریالیسم و سایۀ شوم استبداد سبب آن گردیده، هنگام بررسی و پژوهش مسایل جنبش سندیکایی و معرفی مبارزان ارجمند آن، با کمبود منابع در دسترس روبرو باشیم. در خصوص تولد و زندگی رفیق کارگر علی عظیمزاده جوادی نیز همانند دیگر مبارزان جنبش کارگری کمترین اطلاعات را در اختیار داریم.
علی عظیمزاده جوادی در یک خانواده محروم و زحمتکش تولد و پرورش یافت. او زاده سرزمین بابک خرمدینها، حیدر عمو اغلیها، ستارخانها، باقرخانها، علی مسیوها، ارانیها و . . . است. از کودکی با طعم فقر و رنج آشنا شد. از نوجوانی به کار در کارگاههای گوناگون از خیاطی، کفاشی تا نجاری پرداخت. جوان بود که به استخدام کارخانه پشمینه تبریز درآمد. این کارخانه در زمان خود از بزرگترین واحدهای تولیدی محسوب میشد و کارگران بسیاری در شیفتهای مختلف آن بهکار اشتغال داشتند.
این کارگر جوان هنگام کار در کارخانه پشمینه با پوست و گوشت خود استثمار را لمس کرد و چهرهٌ کریه سرمایهداری را که به قول مارکس: “از تمام منافذ آن چرک و خون تراوش میکند.”، بازشناخت و نفرت از آنرا در روح و جسم خود احساس نمود. نفرتی که با تحولهای سیاسی دهه ۲۰ خورشیدی و تاسیس حزب توده ایران به یک آگاهی طبقاتی و مبارزهجویانه فرارویید. در سال ۱۳۲۱ علی عظیمزاده جوادی، نخستین آشنایی با اصول مبارزه را در همراهی با کارگران تودهایی آموخت. در مهرماه سال ۱۳۲۱ هنگامی که او هنوز جوان کمتجربهایی بود، در کنفرانس پیشکسوتان جنبش کارگری که در تبریز تحت عنوان اهمیت تشکل سندیکایی کارگران کارخانهها و کارگاهها برپا شده بود، حضور یافت. خیلی زود به عضویت حزب طبقه کارگر ایران – حزب توده ایران درآمد و سپس به سندیکای کارخانه خود پیوست.
سال بعد، یعنی در مهرماه سال ۱۳۲۲ اعتصاب متحدی در کارخانههای پشمینه و کبریتسازی تبریز سازماندهی شد که با توجه به شرایط مبارزهٌ عمومی علیه فاشیسم، با رهنمودهای حزب توده ایران مطالبات کارگران در چارچوب مبارزه علیه فاشیسم بود. در مکتب این اعتصاب درسهای بسیاری را فراگرفت و تا آخر عمر پرثمر خویش به آنها وفادار ماند. او اینک در صفهای حزب توده ایران به یک مبارز آگاه و پرشور بدل شده بود که در عرصه مبارزهٌ طبقاتی بهسود طبقه خود با آگاهی کامل پیکار میکرد.
در ۲۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۳ به رهنمود سندیکاها و با هدایت حزب همراه دیگر کارگران مجرب، وظیفه کمک به تاسیس اتحادیه کارگران شهر میانه را برعهده داشت. این مسئولیت را با سربلندی و موفقیت به انجام رساند. با تاسیس حکومت ملی و خودمختار آذربایجان به عنوان سنگر آزادی و دمکراسی سراسر ایران، او نیز با تمام نیرو در خدمت آرمانهای خلق به فعالیت مشغول شد. در ۱۶ خرداد ماه ۱۳۲۴ از سازمانگران تظاهرات کارگران بیکار تحت رهبری شورای متحد مرکزی بود. سرکوب و شکست حکومت ملی و خودمختار آذربایجان، در ارادهٌ او خللی وارد نیاورد و پس از جان بدر بردن از قتل عام گزمگان امپریالیسم و دربار، دوباره فعالیتهای خودرا از سر گرفت.
طی این دوران همواره از فعالترین اعضای سازمان حزبی در خطه آذربایجان بود و وظایف سندیکایی را نیز با مهارت و تجربه به پیش میبرد. همه گونه وظایف و مسئولیتهای خطیر را با تمام وجود پذیرا میشد و در انجام آنها تردید و ترس بهخود راه نمیداد.
در بهمن ماه سال ۱۳۳۱ اعتصاب کارگران کارخانهٌ کبریتسازی ممتاز تبریز در اعتراض به اخراج سه کارگر فعال برپا شد که نقش رفیق علی عظیمزاده جوادی در سازماندهی آن برجسته بود. در اثر فعالیت شبانهروزی او و یارانش، این اعتصاب علیرغم فشار دولت وقت و کارفرما ادامه یافت و همبستگی کارگران دیگر کارخانهها در شهر تبریز و دیگر شهرهای کشور نظیر اصفهان، شاهی، سمنان، تهران و آبادان را بههمراه آورد. با کوشش او بود که در دوازدهم بهمن ماه ۱۳۳۱ کارگران کارخانههای نساجی ظفر و کلکتهچی تبریز در همبستگی و برای حمایت از کارگران کارخانه کبریتسازی ممتاز، اعلام اعتصاب کردند.
او در مقطع کودتای آمریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد همراه جمعی از رفقای خود بازداشت شد، “زیر شکنجه قرار گرفت، اما چون صخرهایی استوار شکست ناپذیر در برابر دژخیم ایستاد . . . علی عظیمزاده در دادگاه بدوی به دوازده ماه زندان محکوم شد، ولی پس از مدتی دادگاه تجدیدنظر محکومیت او و هم پروندههایش را به ۱۵ ماه افزایش داد. تنها به این دلیل که از آرمان حزبی خود دفاع کرده بود. رفیق بعد از آزاد شدن از زندان مجدداً شروع به فعالیت تشکیلاتی کرد.” این فعالیت تا سال ۱۳۳۸ ادامه یافت. او در تمام این مدت در میان طبقه کارگر با ایمانی استوار و خارآیین فعالیت کرده و بذر آگاهی طبقاتی را علیرغم سکوت گورستانی پس از کودتا میافشاند. بار دیگر گزمگان رژیم جنایتکار پهلوی او و یارانش را در سال ۱۳۳۸ شناسایی و بازداشت کردند. “سرانجام اینبار پس از دستگیری به تهران اعزام و محکوم به اعدام شد. رفیق علی عظیمزاده جوادی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ به جوخه اعدام سپردهشد.” راه، نام و مبارزه این کارگر قهرمان در تاریخ جنبش کارگری و سندیکایی با افتخار ثبت و ضبط شده است.
اتحاد کارگر