زن، مرد و کودک، شبها در گور میخوابند در هر گور یک تا ٤ نفر زندگی میکنند
مریم روستایی| گورخوابها برگشتهاند. هر کدام به داخل یک قبر سر میخورند. در تاریکی یا مشغول مواد میشوند یا به چه فکر میکنند، نمیدانیم. سکوت گورستان سنگین و هوا سرد است. یکییکی، بنرهای پاره، تکه پتوهای مندرس و تخته چوبهای نیمه سوخته روی گورها کشیده میشود. آنها مرگ را زندگی میکنند.
خیلی که هوا سرد میشود، دنبال چوب میگردند برای درستکردن آتش و گرمشدن در گورهایی که پایان زندگیست برای همه، اما برای اینها شده سرآغاز و سرپناه. زن، مرد و کودک؛ کارتنخوابهایی که در قبر نشسته میخوابند.
«دیگه اینجا چوب هم برای آتیشزدن، پیدا نمیشه» این را یکی از ميهمانهای ناخوانده این اتاقهای تاریک و باریک میگوید.
یک ماهی میشود که سرما کارتنخوابها را راهی کرده تا اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند.
عدهای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠ کارتنخواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کردهاند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند.
عدهای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠ کارتنخواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کردهاند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند.
این گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار میگیرند و در طول روز و زمانی که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع میکنند یا گدایی میکنند، خالی هستند؛ اما باید حواسشان به گورشان باشد چرا که از طرف دیگر کارتنخوابها مورد سرقت قرار میگیرند. به پتوهای پاره و لباسهای کهنه هم رحم نمیکنند.
هیزمهای سوخته، ظرفهای یک بار مصرف غذا، پلاستیک و تکه پارچههای موجود در بعضی از گورهایی که الان سقف ندارند، نشان میدهد که قبلا مورد استفاده یک گروه دیگر بوده است.
گورهای از پیش آماده شده در سمت چپ گورستان، روبهروی قبرهایی که در آن تدفین انجام شده و با فاصله کمی از مسیر رفتوآمد مردم قرار دارند..
یک نفر از سر کنجکاوی گوشهای از پتوی کشیدهشده روی یکی از گورها را کنار میزند تا ببیند درون آن چه خبر است؛ ناگهان با هجوم کارتنخواب هایی که در گور خوابند مواجه میشود. حسن ناراحت از اینکه چرا خواب بعدازظهرش را بر هم زدهاند، سرش را از قبر بیرون میآورد و با اشاره دست سعی میکند فرد کنجکاو را دور کند. آرمان کارتنخواب دیگریست که همان نزدیکی در حال قدمزدن است و با دیدن این صحنه بهسرعت به سمت گورها برمیگردد. میآید تا آن غریبه را از محل زندگیشان دور کند. جنگ لفظی که بینشان پیش میآید، توجه تعداد بیشتری از مردمی که برای خواندن فاتحه به گورستان آمدهاند را به این سمت جلب میکند. دعوایشان بالا میگیرد، چند نفر گوشی به دست مشغول عکس گرفتن میشوند. آرمان: «عکس نگیر آقا، عکس نگیر. مگه بدبختی هم عکس گرفتن داره؟»