مردم کوبا با قضاوت تاریخ کاسترو را بدرقه کردند

روز 26 ژوئیه 1953 گروهی مرکب از 135 زن و مرد مسلح، با تسلیحاتی نارسا در صدد برآمدند به سربازخانه مونکادا در سانتیاگو حمله کنند. ارتش سخت مسلح بود و حمله نیز خوب تدارک نشده بود، دیکتاتور باتیستا هنوز با قدرت در کوبا فرمانروائی می کرد. 81 تن از مهاجمین دستگیر و دادگاهی شدند.



 از جمله فیدل، هبر 26 ساله گروه، که خود وکیل دعاوی بود، دفاع خود را در دادگاه با این جمله پایان داد:
«مرا محکوم کنید. اهمیتی ندارد. تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد».
دادگاه او را محکوم کرد و داوری به تاریخ سپرده شد.

انسان هائی هستند که تاریخ سازند. آن 81 انقلابی که در » گرانما» از فیدل پیروی کردند، تاریخ شدند. آنها می دانستند که این سفر می تواند به مرگ آنها و یا به سقوط دیکتاتور بیانجامد. سرهنگ باتیستا و حکومت وحشت او نتوانست از کوبا که روسپی خانه و قمار خانه ایالات متحده آمریکا بود دفاع کند. او فقط در کشور فاشیستی پرتغال بود که توانست خود را از خشم مردمی که بر آنها حکومت کرده بود، در امان نگه دارد. تاریخ یعنی تروریست های شکست خورده سیا که نتوانستند فیدل را ترور کنند. یعنی رئیس جمهورهای ایالات متحده آمریکا که نتوانستند با تحریم های خود کوبا را خفه کنند.
چریک ها زمینداران بزرگ را تار و مار می کردند و روستائیان به آنها خبر می دادند که سربازان در کجا هستند. تاریخ کوبا این روستائیان هستند. کارگران و دانشجویانی که در شهرها مقاومت در برابر باتیستا را سازمان دادند و حمله » ریشو» ها را تدارک دیدند. آن خلقی که تحت رهبری فیدل یک زندگی نوین را پی ریخت، امپریالیست های مهاجم را شکست داد و پزشکان را راهی جهان کرد. خلقی که نه تنها خود خواندن آموخت بلکه خواندن را به مردم کشورهای لاتین آموزش داد.

» انسان ها تاریخ خود را خود می سازند، اما در این ساختن آزاد نیستند. آنها تاریخ خود را در شرایطی می سازند که در آن قرار گرفته اند. این سخن کارل مارکس است.
90 در صد معادن کوبا و همچنین 50 در صد زمین های کوبا تا سال 1958 متعلق به موسسات آمریکائی بود. 70 درصد از روستائیان برای ادامه حیات مجبور بودند در زمینی کار کنند که متعلق به آنها نبود، در همین زمان 11500 روسپی در هاوانا باید خود را در خدمت شمالی ها یا همدستان محلی آنها قرار می دادند.
شرایط چنین حکم می کرد که هر جنبشی که بخواهد کوبا را واقعا از اربابان استعمارچی امریکائی آزاد سازد، باید جنبشی باشد خواستار مصادره زمین های زمینداران بزرگ و انحصارات، جنبشی برای ایجاد اقتصادی با نقشه خودی،- جنبشی برای سوسیالیسم. یکی از ویژگی ها این بود که این جنبش نمی توانست نیرومند ترین پایگاه خود را درجائی برپا دارد که مرکز قدرت رژیم حاکم بود، بلکه فقط در نبرد مسلحانه در کوهستانها موفق به این کار شد . یکی از ویژگی های انقلاب کوبا این بود که همپیمان طبیعی خود را در کشورهای سوسیالیستی یافت. فشار تضاد های اجتماعی جامعه را بسوی سوسیالیسم میراند. «هاینس هولتس» فیلسوف کمونیست نوشت: » انقلاب کوبا بخشی از تاریخ را تغییر داد و این دستاورد جمعی بر جذابیت فرمانده کل قوا استوار است که الهام بخش آن بود، آن را نیرومند ساخت، هدایت کرد و به حرکت واداشت. » او تاریخ جهان است.»
دلیل این که فیدل توانست تاریخ جهان شود این بود که او برنامه انقلاب را بر اساس روابط واقعا مسلط بر جامعه طراحی کرد و توسعه بخشید نه بر اساس آرزوهای زیبا. او اثبات کرد آنچه که بظاهر غیر ممکن می نماید واقعی است.
خلق کوبا سوگوار است و در سراسر جهان مردمی که پزشکان کوبائی زندگی آنها را نجات داده اند، داوطلبان کوبائی که برای آزادی آنها جان خود را از دست داده اند و کوبا سرمشقی است برای نبرد آنها نیز سوگوارند. کینه واپسگرایان، لفاظی های ابن الوقت ها، سوگواری خلق کوبا و نیروهای مترقی جهان همه حکایت از داوری تاریخ در باره فیدل دارند. مردی که در هاوانا درگذشت مظهر آینده بود- مظهر پیروزی انقلاب سوسیالیستی.
فیدل حتی پس از مرگ هم بر ارتجاع و استثمار چیره شد. سالیانی دراز امید ارتجاع این بود که پس از مرگ او شاید نوبت به ضد انقلاب برسد. فیدل این امید را هم نومید ساخت. فیدل زنده است!