زندگی و اوضاعِ کاریِ کارگران، در زیر سایۀ نظام

تصویر کامل و دقیقی را نمی توان از زندگی و اوضاعِ کاریِ کارگران، در زیر سایۀ رژیم جمهوری اسلامی ارائه داد.موقعیت آنها بسیار وخیم و بدنباله، حوادث و سهل انگاری کارفرمایان و صاحبان تولیدی، بر میزان ناهنجاری های جانی – کاری افزوده است. سانحه های کارگری و خودکشی ها، بدلیل فقدان امکانات ایمنی، و ناتوانی در تهیۀ مایحتاج اولیۀ زندگی، همچنین تلاش بمنظور دستیابی به حقوق های معوقه، در ایران پایانی ندارد. 


به بند کشیدن ها، اخراج ها و درگیری ها روزانه است و در این میان سردمداران رژیم، در سوی استثمارگران قرار گرفته اند. آمار و ارقامِ تخریب زندگی کارگران رو به بالاست و هر روز جامعۀ ایران، شاهد تلف شدن و رو در روئی اتفاقات دلخراش کارگران در میادین تولیدی – ساختمانی ست. بطور نمونه، یک کارگر ساختمانی در اثر ریزش آوار در محل «گودبرداری در خیابان شهید انصاری قزوین» جان خود را از دست داده است، و بنابه گفتۀ رئیس کانون کارگران ساختمانی «اکبر شوکت»، ایران رکودار حوادث کارگری در جهان است.

سئوال این است که ریشۀ این دست سهل انگاری ها و حوادث، و همچنین عدم پرداخت حقوق ناچیز کارگران، تا چه زمان حیات، و کارگر قادر خواهد بود تا فارغ از دغدغۀ امکانات ایمنی، کاری و مالی، چرخۀ میادین تولیدی را بحرکت در آورد؟
بی تردید درد و مشکلات کارگران یکی دو تا نیستُ، تعطیلی کارخانه ها، یکی پس از دیگری هم، کمر کارگر را خُرد نموده است. بیش از هشتاد کارگر «کارخانۀ زاگرس» از کار بیکار شده اند و همچنین «شهرداری مرودشت در استان فارس»، صد و پنجاه تن از کارکنان و کارگران را بدلیل بودجۀ مکفی اخراج نموده است. دلیلی که فاقد ارزش و اعتبار است؛ چرا که سرمایه در ایران، در خدمت به جامعه نیست و عده ای کوچک و سودجو، سوار بر ثروت و منابع جامعه اند و دارند، به مابقی سفرۀ کارگران و توده های ستم دیده یورش می برند. کارفرما حقوق کارگر را نمی دهد تا سرمایۀ بیشتری به جیب زند. هفت ماه است که چهار صد کارگر نگهبانی «قطار شهری اهواز»، حقوق نگرفته اند؛ و بدنباله کارفرمایان «کارخانۀ پلی اکرین»، از فروردین ماه، حقوق دو هزار کارگر را پرداخت نکرده اند و پنجاه کارگر«شهرداری رشتخوار از استان خراسان رضوی»، شش ماه است که حقوق های شان به تعویق افتاده است و…..

این نمای سیاسی – طبقاتی جامعۀ ایران است و مگر بی دلیل است که بیش از هزار و دویست کارگر، در اثر فقدان امکانات ایمنی جان خود را در سال گذشته از دست داده اند؟ مگر بی دلیل است که بر میزان خودکشی کارگران افزوده گردیده استُ، مگر بی دلیل است که کارگر و سرمایه، در دو سوی جامعه قرار گرفته اند و صاحبان تولیدی بهمراه نظام جمهوری اسلامی، فضای کاری و جامعه را بر روی میلیون انسان تهیدست تنگ نموده اند؟
کارگر در ایران فاقد امنیت شغلی – جانی ست و نظام جمهوری اسلامی و دولت های رنگارنگ اش در عمل نشان داده اند که حامی و طرف مردم نیستند و نشان داده اند، که با استثمار، چپاول و با عدم پرداخت حقوق ناچیز کارگران است که می توانند منفعت و سیاست های امپریالیستی را تأمین و تضمین نمایند. کارگران در این سی و چند سال، با پوست و گوشت خود لمس نموده اند که صاحبان تولیدی و کارفرمایان، بدون حمایت دولت و ارگان های سرکوبگرش، قادر به ادامۀ حیات نیستند. به شلاق بستن کارگران و آنهم به بهانۀ اخلال در نظم و تولید، و همچنین اخراج عناصر «خاطی«، مبین این حقیقت است که سیاست های دولت «امید و اعتدال» روحانی، در خدمت به اجرائی قوانین ضد کارگریِ تصویب شده و ایضاً، پیشبُرد سیاست های امپریالیستی در میادین تولیدی ست؛ دولتی که قصد و مقصودش، تضمین حقوق اولیۀ تودهای محروم و ستمدیده و کنار زدن صاحبان و مدیران از اموال عمومی جامعه و کارگران بوده است!! دولتی که در دُورۀ زمامداری اش، با شتابی هر چه بیشتر، فضای سیاسی – اعتراضی جامعه را بسته و متعاقباً بر تعرض خواسته های میلیون ها انسان دردمند و بر میزان خودکشی ها و سوانح کارگری افزوده است.

در حقیقت، چند ماهی به اتمام ریاست جمهوری روحانی باقی مانده است و در این میان مردم و کارگران ایران، به عینه دریافته اند که جامعۀ کارگری در این چند ساله و بر خلاف شعارهای پُر طمطراق دولت «امید و تدبیر» مسیر انتخابی و ناگوار دولت های پیشین را پی گرفته است. با این اوصاف و بنابه مشاهدۀ هزاران فاکت های اعتراض –تخریبی از یک سو و بدنباله افزودن حقوق های چند میلیونی مدیران از سوی دیگر، می توان گفت که کارگر در چنین نظام هایی، نه تنها به خواسته های اساسی خود دست نخواهد یافت بلکه زندگی و اوضاع کاری اش، در معرض نابودی و تخریب هر چه بیشتری قرار خواهد گرفت. کاملاً عیان شده است که نظام جمهوری اسلامی بهمراه دیگر دار و دسته های اش، حامی سرمایه اند و با تمام وجود در تلاش اند، تا به مابقی سفرۀ کارگران یورش برند و بر شکاف طبقاتی جامعه بی افزایند. تمرکز و سمت و سو دادن ثروت جامعه، به دست و به جیب عده ای محدود، بنوبۀ خود نمایانگر دو زندگی کاملاً متضاد از هم در درون جامعه، و همچنین نماد و فرهنگ تحمیل شدۀ نظام حاکم، به جامعه و به کارگران ایران می باشد. بی تردید چنین وضعیت و اوضاعی، خواست طبقۀ کارگر و دیگر محرومان نیست و روشن است که جامعه و طبقۀ کارگر ایران، نیاز به بر گرداندن فضای نابرابر چامعه و زندگی کارگران دارد؛ نیاز به آن دارد، تا سازمان و حزب مدافع وی طبقۀ کارگر، با برنامه ای روشن و دخالتگر، توازن قوای درونِ جامعه را به سمت طبقۀ کارگر سمت و سو دهدُ، دست کارخانه داران و کارفرمایان را از میادین تولیدی – ساختمانی کوتاه نماید. دهه هاست که جامعه و طبقۀ کارگر، در انتظار مشاهدۀ رو در روئی عملی نمایندگان سیاسی خود، در مقابلِ نمایندگان سیاسی –عملی طبقۀ سرمایه داری و دولت های حامی آن می باشد. این ها از زمره پیش شرط ها و پیش درآمدهای سامانیابی و تشکل یابی طبقۀ کارگر در تقابل با رژیم هار و خشن استُ، پُر واضح است که بدون باوریِ بنیادی به آرمان طبقۀ کارگر، و بدون ارتباط تنگاتنگ با جنبش های اعتراضی تولیدی – ساختمانی و همچنین بدون اقدامات عملی علیۀ ارگان های حافظ نظام امپریالیستی، امر مبارزاتی طبقۀ کارگر، در دالان های پُر پیچ و خم کارخانه داران و کارفرمایان گیر خواهد کرد و زندگی و همچنین اوضاع کاری کارگران، به وخامت هر چه بیشتر خواهد گرائید.