آتنا ، فریاد در گلو شکسته مادرانه
کجاست امنیتی که میگویید ما آن را برهم زدیم و باید زندانی شویم؟؟!
روزی که گذشت بیست و نه مهر بود
دقیقا دو سال پیش در همین روز بازداشت شدم ، از صبح که از خواب بیدار شدم با حال و هوای روز بازداشتم بود، عصبی و زود رنج شده بودم ، با این تفاوت که سالگرد اعدام ریحانه جباری هم بود، قرار بود بر سر مزارش برویم و رفتیم و امروز دوباره نگرانی را در چشمان مادر و پدرم دیدم، مراسم را به هم زدند ، گل ها را لگد مال کردند، صندلی ها را به هم کوبیدند ،
مادر داغدار ریحانه، شعله پاکروان و تنی چند از فعالان را بازداشت کردند، مراسم به هم خورد و همه ایستادیم و نگاه کردیم، قرار بود من هم امروز کمی صحبت کنم ، از روز چهارم بازداشتم بگویم که بازجو آمد و گفت خبری خوش دارم و بعد گفت "ریحانه جباریتونم اعدام کردیم" ، قرار بود بگویم که پس چی شد امنیتی که میخواهید بگویید با حجاب اجباری و بازداشت و حبس فعالان حقوق بشر به وجود خواهد آمد؟؟ پس چرا به ریحانه تعرض شد و سبب مرگ یک انسان و اعدام انسانی دیگر؟؟ پس چه شد امنیت مادر داغدارش؟ به مادران در عکس نگاه کنید، همه آسیب دیده اند یا خودشان در زندان بودند یا خانواده شان در دهه شصت اعدام شدند، یا فرزندانشان در وقایع هشتاد و هشت زیر چرخ ماشین له شدند و مغزشان مورد هدف مستقیم گلوله قرار گرفت و یا فرزندانشان به حبس محکوم شدند، مگر این مادران حالا بعد از داغ فرزند جز زنده نگه داشتن یادش جز دو مراسم سالگرد تولد و کشته شدنش در سال چه میخواهند که حتی آن را هم دریغ میکنید؟؟؟
کجاست امنیتی که میگویید ما آن را برهم زدیم و باید زندانی شویم؟؟!
یک روز تلخ دیگر گذشت اما هرگز از یاد نخواهد رفت!
شعله پاکروان عزیز و دیگر بازداشت شده ها هم آزاد شدند...