قانون اساسی امریکا، روال دوحزبی وانتخابات امریکا چگونه شکل گرفت

با نزدیک شدن انتخابات آمریکا در نوامبر امسال ترجمه فارسی کتاب «مقالات فدرالیست» به ترجمه مسعود عالمی نویسنده ومترجم ایرانی نیز منتشر شده است. مقالات این کتاب در فاصله  سال‌های ۱۷۸۷ و ۱۷۸۸ به قلم الکساندر همیلتون، جیمزو جان جی نگاشته شده است.  
کتاب مقالات فدرالیست اثری کلاسیک در فلسفه سیاسی است. افزون بر آن این سند همچنین شامل متن کامل قانون اساسی آمریکا، بیانیه استلال و متمم های اصلاحی این کشور است. علاوه بر آن ۸۵ مقاله ای که برای تشویق مردم ایالت نیویورک برای امضای قانون اساسی پیشنهادی نوشته شده بود نیز در آن به چشم می خورد. به گفته توماس جفرسون مقالات فدرالیست بهترین تفسیر اصول حکومت هستند.
انگیزه انتشار کتاب
اولین انقلاب ضد استعماری عصر مدرن در سال ۱۷۷۶ از آن آمریکایی‌هاست. آنها ۸ سال برای استقلال خود با بزرگترین قدرت استعماری آن دوران یعنی بریتانیا جنگیدند و توانستند ۱۳ مستعمره را آزاد کنند. آمریکایی‌ها همچنین اولین جمهوری مدرن را پایه گذاری کردند. البته جمهوری قبلا در روم یا یونان قدیم وجود داشت، ولی تنها محدود به یک شهر و یک محدوده کوچک بود و پایدار نماند.
در عین حال آمریکایی ها بنیانگذار اولین قانون اساسی جهان نیز هستند. تا آنزمان در میان حدود ۳۰ کشور، هیج کدام قانون اساسی نداشتند. برای مثال در انگلیس مجموعه‌ای از منشور و فرامین ماگناکارتا بود که طی قرنها نزد کلیسا نگهداری می‌شد و بقیه از سوی فرامین امپراطورها، قیصرها و پادشاهان ابلاغ می شد.

مسعود عالمی مترجم کتاب مقالات فدرالیست، معتقد است انقلاب آمریکا برعکس انقلاب‌های فرانسه، روسیه، چین و دیگر نقاط دنیا فرزندان خود را نخورد و همانند آنها جویبار خون برای حذف رفقای خود براه نیانداخت. او در گفتگو با یورونیوز می گوید:«در آمریکا انقلابیون اختلافاتشان را با شیوه بحث و گفتگو و جنجال به پیش بردند و هرگز اختلافاتشان حل نشد، بلکه آنها را به درون احزاب به جریان انداختند. به این ترتیب موفق به ابداع احزاب نوینی شدند که تا به امروز فعالیت دارند. به این دلیل، اعتبار تشکیل حزب و فعالیت سیاسی از کانال حزب را باید به آمریکایی ها نسبت داد.» مجموعه این عوامل انگیزه‌ای شد برای ترجمه کتاب.

مسعود عالمی مترجم کتاب

سیستم الکترال کالج یا شورای گزینشگران

هر ۴ سال یکبار که انتخابات آمریکا در رسانه‌ها مطرح می شود، دوباره سیستم انتخابات آمریکا که سیستم پیچیده‌ای است مورد کنکاش قرار می گیرد. به این معنا که در عمل این رای مستقیم مردم نیست که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و معاون او را نهایی می کند، بلکه این آرای شورای گزینشگران است که رای نهایی راصادر می کند. از سال ۱۸۲۸ عملا نماینده هر ایالتی در شورای گزینشگران، به آن نامزد ریاست جمهوری رای می دهد که برنده رای عمومی مردم آن ایالت است. رای شورای گزینشگران در واقع رای نخبگان جامعه است. هیچ سناتور، نماینده و یا فردی که دارای سمتی غیرانتفاعی و یا انتفاعی در آمریکا باشد نمی‌تواند به‌عنوان هیات گزینشگران انتخاب شود. مسعود عالمی می گوید: «انجمن وکلای آمریکا زمانی این سیستم گزینش را کهنه، غیر دمکراتیک، پیچیده، مبهم، غیر مستقیم و خطرناک توصیف کرد. بسیاری، البته نه همه، با این ساز و کار مخالفند.» این نوع گزینش از آنجا که در قانون اساسی این کشور آمده تنها با یک متمم اصلاحی قابل ملغی شدن است. کتاب مقالات فدرالیست حاوی مطالبی در مورد انگیزه و علل این نوع انتخاب نیز هست.

تعداد و اهمیت هیات گزینشگران

تعداد اعضای هیات گزینشگران هر ایالت، مجموعه تعداد اعضای سنا و نمایندگان مجلس آن ایالت است. در مجموع تعداد آرای هیات گزینشگران ۵۳۸ رای است. فردی که بیش از نصف یعنی حدود ۲۷۰ رای را از آن خود کند، رئیس جمهور می شود. بیشترین آراء براساس جمعیت، متعلق به ایالت کالیفرنیا با ۵۵ رای است. از آنجا که هر ايالت، صرف‌نظر از جمعيت، در ازای دو سناتورش نیز دو رای انتخاباتی دارد، ايالت‌های کم جمعيت از مزيت هنگفتی برخوردارند. يکی از دلايل کليدی که جورج بوش در رای‌گيری هيات انتخاباتی سال ۲۰۰۰، بدون کسب اکثريت آرای عمومی، برنده اعلام شد اين بود که آرای عمومی بيشتر ايالت‌های کم جمعيت را با خود داشت.

مسعود عالمی معتقد است که در نگرش آمریکایی ها دمکراسی موقعی مطلوب است که محدود یا مشروط باشد. نظام آمریکا یک نظام «دمکراسی نمایندگی است». او ادامه می دهد: «دمکراسی ناب باعث می شود توده‌ها سخیف‌ترین احساسات خود را به نمایش بگذارند. شما فکر می کنید آمریکا مثل هر جامعه دیگری موسولینی و هیتلر ندارد؟ پس این هیات گزینشگران وسیله‌ای است که بنیانگذاران آمریکا ابداع کردند تا اینگونه افراد و گرایشها نتوانند زمام امور را به دست گیرند.»


سیستم دوحزبی یا چند حزبی؟

در جای جای کتاب مقالات فدرالیست، نویسندگانی مثل جرج واشنگتن، الکساندر همیلتون و یا جیمز مدیسون نسبت به فرقه‌گرایی یا همان حزب‌گرایی هشدار داده‌اند. اما این دغدغه هرگز از بین نرفت. احزاب در آمریکا نسبت به اروپا بسیار متفاوتند. احزاب در اینجا کارت عضویت صادر نمی کنند، هر کس می تواند خود را دمکرات یا جمهوری خواه یا طرفدار حزب سبزها بنامد. اما اگر فردی بخواهد در انتخابات مقدماتی درون حزبی شرکت کند باید ثبت نام کند. مسعود عالمی به یورونیوز می‌گوید:«علت آن جلوگیری از تقلب است که یک نفر دوبار رای ندهد.»مبارزات حزبی در آمریکا اساساً موضوع مبارزه دو حزب عمده است، اما احزاب سوم همواره یک پای ثابت در سیاست آمریکا هستند. نظام آمریکا بر مبنای پیروزی مطلق است یعنی حزبی که اکثریت آراء را به دست آورد پیروز انتخابات است. نقش رسانه‌ها و تمرکز آنها بر روی دو حزب اصلی یعنی دمکراتها و جمهوری‌خواهان باعث شده است که این تصور پیش بیاید که احزاب دیگری در این کشور و در انتخابات وجود ندارند.

نقش احزاب مستقل و کوچک

احزاب کوچک اگر چه در نظام انتخاباتی آمریکا شانسی برای موفقیت درانتخابات ندارند ولی به عقیده کارشناسان نقش ویژه‌ای در گنجاندن پلاتفرم های اصلاحی دارند. افزون بر آن مسعود عالمی می گوید: «احزاب کوچک همواره گروه‌های جدیدی از مردم سرخورده را وارد بازی انتخابات کرده و برای نارضایتی عمومی سوپاپ اطمینانی ارائه می دهند.»برای مثال یک فعال حقوق مصرف کننده به نام رالف نادر به عنوان نامزد حزب سبز در انتخابات سال ۲۰۰۰ مسئله محیط زیست را در مرکز توجه قرار داد و به عقیده کارشناسان عملا موجب شکسته شدن آراء دمکراتها و کمک به پیروزی جورج بوش پسر شد. یا حزب «خاک آزاد» در دهه ۱۸۵۰ نخستین حزب ضد برده‌داری بود. در آمریکا برعکس برخی از کشورهای اروپایی، نظام نمایندگی نسبی حاکم نیست. در نظام نمایندگی نسبی مثلا در آلمان دو حزب ائتلاف می کنند تا به بیش از ۵۰ درصد آراء و به قدرت سیاسی دست یابند. اتفاقی که بین حزب سبزها و سوسیال دمکراتها در آلمان در سال ۱۹۹۸ افتاد. گاهی پافشاری بر روی موضعی ممکن است باعث فروپاشی ائتلاف شود. ولی در آمریکا چنین ائتلاف‌هایی ممکن نیست.


مسعود عالمی می‌گوید روشن است که نظام‌های نمایندگی نسبی، سیال‌تر و کم ثبات‌تر از نظام دو حزبی آمریکاست و ادامه می دهد: «اما آن روی سکه این است که در الگوی نظام دو حزبی آمریکا، احزاب حاضر نیستند دست به ریسک زده و بر روی مواضع خاص چنانچه باعث رویگردانی رای‌دهندگان حزب شود، پافشاری کنند. به این ترتیب نظام دوحزبی، هم مانع شکوفایی است و هم مانع مواضع افراطی و غیر متعارف.»


هم‌رسانی این مطلب:

مطالب بیشتر درباره: