مقاله وارده : چرا روحیه فرار قوت می گیرد؟

جهت اطلاع کسانی که تجزیه طلب هستند یا نگرانی قومی دارند ، یک تصویر سازی ساده شاید بتونه از خواب گران بیدارت کنه
فرض کن طبق خواسته قدرتها زبانم لال ایران به شش قسمت تقسیم بشه (آخرین اظهار نظر بیگانگان از جمله مقامات سعودی ) ، حالا ببینیم چه میشود:
اگه کردی اونوقت کردستان میشه وطنت و اگه خوزستانی هستی ، عربستان جدید میشه وطنت و اگه بلوچ حتما جانت را کف دستت میزاری برای پاسداشت وطنت بلوچستان و..
اول کار تشکیل ارتش هست و اون نظامی باید از مرزهای اون کشور پاسداری کنه
اون ارتشی باید اطاعت کنه و اصولا یک نظامی باید دو گزینه ای فکر کنه ، یا دشمن یا دوست و حد وسط نداره . یعنی اگه داشته باشه نمیتونه انجام وظیفه کنه . درست برعکس سیاست مداران که همیشه شناور هستند بین دوست و دشمن .
از تشکیل اطلاعات و پلیس و اینا هم نمیشه گذشت .
بعد از مرز بندی تعویض شناسنامه ها و متون درسی از مهد تا دانشگاه برای شهروندان کشور جدید
مسلمه که باید (تاکید میکنم باید ) یک نوع گویش در اون محدوده کشور باید انتخاب بشه و کتابها بر اساس اون گویش نوشته بشه و رسانه های شنیداری و دیداری اون گویش را برجسته کنند . و حتما عقلشون میرسه ( که برای کشور تشکیل دادن باید عقلشون برسه ) ، همزمان باید گویش های دیگه را به روش های مختلف بزنن تو سرش چون اگه یک کشور زبان مشترک نداشته باشه اصولا نمیتونه کشور بشه .
و اینکه ایران یک کشور عربی نشد بخاطر همین زبان بود که مدیون فردوسی هستیم .و اینکه گویش های مختلفی در ایران بوده بخاطر اینکه لهجه را نمیتونستند در کتابها بگن . به عبارتی ما نمیدونیم فردوسی یا نظامی به چه گویشی سخن میگفتند . و این یکی از خوبی های ایران است که انواع و اقسام لهجه ها را داره و همه هم میگن لهجه ما اصل است .
اینجا میشه که حکومت مرکزی مجبوره کسانی که زبان و گویش دیگه ای دارند را سرکوب کنه و اینجاست که مردمش بعد از مدتی میگن "چی فکر میکردیم ، چی شد " یا میگن قبلا بهتر بود و دریغ از پارسال و از این دست حرفها !! حرفهایی که معمولا از زبان نادان ها خارج میشه .
عربستان سعودی بهمراه عرب های تجزیه طلب مدام میگن خوزستان همون عربستان است و میگن براداران بختیاری و لر مجازن از زبان خودشون بهره ببرن و خلاصه خیلی شعار و وعده . مسلمه پس از مدتی حاکمین باید سایرین را سرکوب کنند و باید در مدارس یک زبان رسمی تدریس بشه و تلویزیون یک زبان رسمی را ساپورت کنه و مسلمه بختیاری و لری میشه زبان دوم ، مسلمه گویش های مختلف که در سراسر این استان زرخیز هست باید نابود بشه . پس بعد از جدایی تازه اول جنگ و دعوا میشه و رد خور نداره . ممکنه بگن دو تا و یا سه زبان تدریس میشه و میگم ممکن نیست و باید زبان اول انتخاب بشه .
حالا فرض کنیم به هر طریقی شده این کشورها تشکیل شد و حالا یک کرد از کشور کردستان میخاد برای تفریح یا مثلا بره به فامیلش در اصفهان سری بزنه ، 
اولا باید پاسپورت بگیره و بره و دوما اون فاملیش دیگه غریبه هست و دشمن محسوب میشه
و حرفی که فراموش کردم بگم ، ممکن نیست شما حکومت خصوصا کشوری ایجاد کنی و دشمن نداشته باشی . یعنی باید حتما ( تاکید میکنم حتما ) دشمن فرضی درست کنی چون وجود این دشمن باعث ایجاد اتحاد میشه . 
قبلا اینو گفتم و بازم میگم ، حتی الله یا هر خدای دیگه ای که میپرستی ، حتی اونم بخاطر ایجاد حکومت و تحت سلطه در آوردن مردم مجبور شد دشمن خلق کنه و اسم اون شیطان هست . 
ی نگاه کنید میبینید این دشمن خیالی را که الان تولید شده . ترکهای تجزیه طلب میگن فارسا ، کردهای تجزیه طلب میگن فارسا ، عربها هم میگن فارسا !!! حالا اگه بری کرمان یا شیراز یا اصفهان میگن تمام مملکت دست غیر فارسها هست !! و حتی اینا هم نمیدونن با تکرار این حرف دارن موجودیت میدن به این دشمن !!!
برگردیم به مسافرت اون هموطن امروزی و حتما بیگانه فردا ، 
اون ترک یا کرد میره اصفهان ... اول اینکه سریع اسمش میره تو لیست سیاه اطلاعات کشور خودش ، و همچنین اطلاعات کشوری که مسافرت رفته با نزدیکی به اون سعی میکنه تخلیه اطلاعاتی اش بکنه . و اگه بخاد فارغ از تقسیمات کشوری با فامیلش رابطه داشته باشه ، اولا به فامیلش ضربه میزنه (چون اونم اسمش میره تو لیست سیاه کشور خودش ) . 
تهش آدم هایی پیدا میشن که فامیل و وابسته دیروز را میفروشند . 
تهش اگه تاریخ جدایی قسمت هایی که از ایران را خوانده باشی میبینی مردم بحرینی که اصالتا ایرانی بودند ، یا آذری هایی که فامیل در ایران داشتند و ...همشون زندگی براشون عذاب آور بود و مدام زندگی شون تحت کنترل بود
و ی چیز دیگه که نباید غفلت بشه اینکه در اول کار که هنوز حکومتشون استحکام نداره کارکنان اون کشور از همه قوم ها هستند و بعد آرام آرام شروع میکنند به کادر سازی و تصفیه در ادارات و آخر کار میبینی همگی وصل هستند به یک کیش و زبان و قوم . در شهرها (غیر پایتخت )که دیگه بدتر میشه و بخاطر دوری از پایتخت آدم فروشی بیداد میکنه و مسلمه فقر و فحشا افزایش پیدا میکنه .
تهش بعد مدتی میشی اپوزیسیون و تو برای رسمیت یافتن و دیده شدن مجبوری وصل بشی به اون حکومتی که یا خودت یا پدرانت باهاش میجنگیدن !!! (با همون فرض اولیه )، مثلا مجبوری به فارسها وصل بشی !!اون حکومت هم بخاطر سرکوبت میگه تو با دشمن همکاری میکردی . 
و یک نکته که شاید از همه مهمتر باشه اینکه اون حکومت در برپایی اش مجبوره برای خودش تاریخ بسازه و بزرگان کشور سابق را به نام خودش ثبت کنه و اینجا که تو شدی اپوزیسیون مجبوری اون تاریخ را به چالش بکشی و لاجرم وصل میشی به تاریخ قبل از جدایی . 
ی نگاه بکنی به فروپاشی امپراطوری عثمانی میبینی همه اینها مدام تکرار میشه . و وقتی میخوانیم که هنگام برپایی این امپراطوری مثلا یک عرب عراقی بدون هیچگونه دغدغه ای میتونست به تمام این سرزمین از مصر و ترکیه و فلسطین ...مسافرت کنه و بعد فروپاشی دیگه از اونا هیچ اثری نبود . 
و در انتها نمیتونم نگم که شیادان همیشه از احساسات پاک آدمهایی استفاده میکنند که اولا ساده هستند و دوما ناخوانده تاریخ هستند و از همه مهمتر اینکه این ساده های صادق و نخوانده ، دلسوز و دغدغه قوم و خویش خود را دارند !!! 
هموطن ساده و صادق و البته رویا پرداز میخام بگم و تاکید کنم ، 
"خوشبختی فردی نیست ، بلکه جمعی ست" و بجاست بجای اینکه بازیچه قرار بگیری (همانطور که ما شدیم و تجربه گرانی کسب کردیم) سعی کن حق و حقوقت را از همین حکومت بگیری و اگه توانایی نداری ، عیب را درون خودت جستجو کن و بدان نه تنها این حکومت ، بلکه در طول تاریخ (و کلا طبیعت ) ، حق گرفتنی ست نه دادنی . 
و اینم بگم مانند تمام حکومت های جهان اون کشور جدیدت هم مجبوره (تاکید میکنم مجبوره ) پایتختی انتخاب کنه و اون میشه ویترینش و مجبوره از گلوی شهرها و روستاهایی که از اون پایتخت دور هستند ، بزنه و ویترینش را مجلل نشون بده . مجبوره آسمان خراش بهمراه اتوبان های تو در تو درست کنه و مسلم بدون بازم تو که در شهری دور افتاده در اون کشور زندگی میکنی ، در حقت اجحاف میشه و فساد حرف اول را در شهر و روستای دور افتاده ات میزنه .
کاشکی میشد از راه دور ی سیلی بهت بزنم تا بلکه از خواب بیدار بشی و بهوش بیایی
ی چیزی دیگه بهت بگم و خلاصت کنم ، 
حتی اگه ماندلا یا گاندی یا هر قدیس دیگه ای رهبر کشور جدید التاسیس بشه ، مجبوره در اول کار شدت و سختگیری انجام بده و مجبوره تمام مراحل بالا که بطور مختصر گفتم را انجام بده و اگه شانس بیارید و دنیا به کامتون باشه و همسایه های جدید مثل خودتون نباشن و اگه رهبر اونا احمق باشه و کاری به کارتون نداشته باشه ( که مسلما نمیتونه احمق باشه چون اونم داره کشور تشکیل میده و اونم دشمن میخاد ) و اگه دنیا به کامتون نباشه و فشار اقتصادی شدید بشه ، شک نکن اون دشمن تراشی ها جدی میشه و جنگ رو شاخش هست و هموطن دیروزت امروز میشه دشمنت و شروع میکنید (میکنیم ) به همدیگر را کشتن . اونوقت شما به کشته هاتون میگین شهید و کشور همسایه تون کشته های شما را لعنت میکنند و کشته های خودشون را میگن شهید . 
پس خیالت را راحت کنم حتی اگه خود خدا رهبر کشورتون بشه مجبوره حداقل تا پنجاه سال این رویه بالا را انجام بده تا چند نسل جدید متولد بشن و نسل های قدیم بمیرن و تازه شما میشید کشور با چند دشمن خونی و یک کشور بعنوان دشمن کلاسیک . دشمن کلاسیک را همه کشورها دارند . برو همین روند را در جدایی پاکستان از هند بخون و هنوز پاکستان نتونسته کشور بشه
و وای اگه در کشورجدیدتون مذهب مختلف باشه و اون موقع دیگه صل علی .... خر بیار باقالی بار کن ....
تمام بدبختی های پاکستان بخاطر همون حرکت جدایی طلبی بوده و امروز هند و پاکستان که روزگاری یک کشور بودند دشمن کلاسیک هم هستند . 
اگه بدستت رسید و خوندی و اگر احتمالا فحش دادی و گفتی اینجور نیست ، حتما بعد از راحت شدن اعصابت یکی دوبار دیگه هم بخون . قول بهت میدم مانند هر کتابی که هر دفعه میخونی چیز جدیدی از درونش پیدا میکنی ، این نوشته هم گر چه طولانی نیست و توسط یک نویسنده بزرگ نوشته نشده ، ولی حقیقت محض است . 
من تا حالا از کسی نخواستم متنم را به اشتراک بگذارند و اگه حقیقتی درون این دیدی لطفا به اشتراک بگذار تا هموطنانمون که امروز درد قوم و احیانا زبان خودشون را دارند ، بدونن دارن تو چه دامی می افتند .
علی محمدیان