خانواده های مجاهدین خلق هنوز هم زیر فشار بیرحمانه حکومت هستند.

محسن دانشپور را تنها دو روز پس از عمل زانو به زندان بازگردانده شد.آقای محسن دانشپور مقدم با وجود کهولت سن به جرم ملاقات با پسرش بیش از شش سال زیر حکم اعدام نگه داشته است.
فرزند آقای محسن دانشپور مقدم٫ احمد سرطان دارد ؛ وضعیت جسمی احمد دانشپور بسیار وخیم می باشد. بنا به گزارشات وی هنگام دستگیری نود کیلو بود ولی هم اکنون به زحمت به چهل کیلو می رسد و با هر غذایی٫ دچار تهوع می شود .
احمد دانشپور مبتلا به سرطان روده است و پدرش به دلیل کهولت سن و بیماری های فراوان مشمول شرایط آزادی به دلیل عدم تحمل کیفر می باشند ، اما نظر به اینکه محکوم به اعدام هستند از این حق محروم هستند.
وکلای خانواده دانشپور بارها درخواست اعاده دادرسی داده اند اما قوه قضاییه از ارسال پرونده به دادگاه خودداری می کند.

خانواده دانشپور بارها اعلام کرده اند که هیچ گونه گرایش و همکاری با سازمان مجاهدین نداشته اند و فقط به جهت دلتنگی برای فرزندشان با او ملاقات داشتند.

علاوه بر احمد و پدرش که به اعدام محکومند٫ﻫﻤﺴﺮ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺤﺴﻦ ﺩﺍﻧﺸﭙﻮﺭ، ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻄﻬﺮﻩ ﺑﻬﺮﺍﻣﯽ ﺑﻪ ۱۰ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﻗﺎﺋﻤﯽ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ۱۵ ﺳﺎﻝ، ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ.

ﻣﺤﺴﻦ ﺩﺍﻧﺸﭙﻮﺭ ﻣﻘﺪﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﻄﻬﺮﻩ ﺑﻬﺮﺍﻣﯽ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺍﺣﻤﺪ ﺩﺍﻧﺶﭘﻮﺭ ﻭ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺣﺎﺝ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺑﺎﻍ همسر احمد ﻭ ﻫﺎﺩﯼ ﻗﺎﺋﻤﯽ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺷﺸﻢ ﺩﯼﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺣﺒﺲ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ .

ﻣﯿﺜﻢ ﺩﺍﻧﺶﭘﻮﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺤﺴﻦ ﺩﺍﻧﺸﭙﻮﺭ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ‏« ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺒﻮﺩﻡ، ﭼﻨﺪ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻔﺘﯿﺶ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻼﻝ ﺗﺠﻤﻊﻫﺎﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺻﺤﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺻﻮﻻً ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺍﯼﺷﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ بود ‏»

ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ سال هشتاد و نه در ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ خانواده ﺑﻪ ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ . ایشان از داشتن وکیل تعینی محروم و ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﺪﻭﯼ ﺑﺎ ﻭﮐﯿﻞ تسخیری ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ .

به گفته میثم دانشپور ﻭﮐﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺳﻢ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﮐﯿﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﮐﯿﻠﯽنداشتیم