محمد مظفری به مامور اطلاعات : ما برای این با حکم اعدام مخالفیم که حتا بعد از سرنگونی حکومت ولایت فقیه لا اقل قانونی باشد که جلوی اعدام شما را بگیرد.
امروز پس از سه ساعت بازداشت در مراسم زادروز ستار بهشتی در رباط کریم ازاد شدم و در بیابانهای اطراف رباط کریم رهایم کردند خوشبختانه الان در منزل هستم و .مشکل خاصی نیست.
از تمام عزیزانی که پی گیر کارم بودند و تماس گرفتند
سپاسگزارم. محمد مظفری
از صبح به محمد مظفری زنگ می زنند که نباید به مراسم تولد ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس بروی . اطلاعاتی ها سعی کردند او را بترسانند. اما محمد گفت ،من می روم .بالغ شده ام ومی دانم کجا بروم وکجا نروم. تولد یک انسان زحمت کش است که زده اید وکشته اید. باز جو ها در مقابل انسان های شجاع وراستگو کم می اورند. محمد مظفری از اعضای صندوق رای ازاد وعیاران کمپین معیشت به بازجو ها می گوید،
اگر اجازه اده بودید که مراسم تولد ستار انجام شود خیلی بی سر وصدا تمام می شد. اما شما از صبح جلوی خانه ستار مامور گذاشته اید به ده ها نفر تلفن زده اید که به خانه ستار نیایند. وکوچه ها را بسته اید ومانع امد وشد مردم شده اید ، مادران خاوران را باز گردانده اید. معلوم است که تولد ستار را به یک خبر جهانی تبدیل می کنید . شما انقدر دست وپای خودتان را گم کرده اید که همش اشتباه می کنید. مثلا سر همین قضیه اعدام ، ما در لگام می خواهیم که حکم اعدام از بین برود ،که اگر یک روز مردم بالاخره شما را از قدرت خلع کردند .لا اقل حکم اعدام نباشد ،تا به خاطر جنایت هایتان اعدام نشوید .انوقت شما جلوی ما را می گیرید .مخالفت ما با اعدام به نفع خود شما ،بعد از سر نگونی اتان تمام می شود. باید به ما کمک کنید نه آنکه ما را بازداشت کنید. مامور نزدیک به شصت ساله اطلاعات که با اتومبیل زانتیا جلوی ماشین آقای اشجاری ومحمد مظفری وبقیه را گرفته بود.گویا رئیس این تیم تعقیب بود، درمانده می شود ومی گوید ما خودمان بهتر می دانیم که چه کار کنیم. اما معلوم بود حرف های محمد او را واقعا به فکری عمیق بعد از سرنگونی حکومت ولایت فقیه برده بود. خبرگر:" واقعا چطور می شود که یک جوان پاک وکارگر به این راحتی ومثل یک امر اتفاق افتاده به من مامور کارکشته اطلاعات هشدار می دهد؟ وای وای چه می شود. ؟"
اگر اجازه اده بودید که مراسم تولد ستار انجام شود خیلی بی سر وصدا تمام می شد. اما شما از صبح جلوی خانه ستار مامور گذاشته اید به ده ها نفر تلفن زده اید که به خانه ستار نیایند. وکوچه ها را بسته اید ومانع امد وشد مردم شده اید ، مادران خاوران را باز گردانده اید. معلوم است که تولد ستار را به یک خبر جهانی تبدیل می کنید . شما انقدر دست وپای خودتان را گم کرده اید که همش اشتباه می کنید. مثلا سر همین قضیه اعدام ، ما در لگام می خواهیم که حکم اعدام از بین برود ،که اگر یک روز مردم بالاخره شما را از قدرت خلع کردند .لا اقل حکم اعدام نباشد ،تا به خاطر جنایت هایتان اعدام نشوید .انوقت شما جلوی ما را می گیرید .مخالفت ما با اعدام به نفع خود شما ،بعد از سر نگونی اتان تمام می شود. باید به ما کمک کنید نه آنکه ما را بازداشت کنید. مامور نزدیک به شصت ساله اطلاعات که با اتومبیل زانتیا جلوی ماشین آقای اشجاری ومحمد مظفری وبقیه را گرفته بود.گویا رئیس این تیم تعقیب بود، درمانده می شود ومی گوید ما خودمان بهتر می دانیم که چه کار کنیم. اما معلوم بود حرف های محمد او را واقعا به فکری عمیق بعد از سرنگونی حکومت ولایت فقیه برده بود. خبرگر:" واقعا چطور می شود که یک جوان پاک وکارگر به این راحتی ومثل یک امر اتفاق افتاده به من مامور کارکشته اطلاعات هشدار می دهد؟ وای وای چه می شود. ؟"