این گزارش نگاهی است به وضعیت زندگی و اوضاع معیشتی کارگران معدن طلای آق دره، کارگرانی که خبر اجرای حکم شلاق در مورد آنها، این روزها فضای رسانهها را پرکرده است.«شیر گوسفند سرطان زاست، آب آلوده است. دستمان به کاری نمی رود، بیکاریم. کاری نیست که خرج زندگی را از دلش بیرون بیاوریم، نه زمینی مانده برای شخم زدن و نه آب و علوفهای باقی مانده که دامداری کنیم.»اینها درد دل یکی از کارگران آق دره است، کارگری که هم شلاق خورده و هم این روزها بیکار است.کارگرانی که تنها دلخوشیشان کار در معدن طلایی است که از سال 1383 در محدوده سکونتشان به بهره برداری رسیده، به جرم برگزاری یک تجمع صنفی، تجمعی که حاصل و نتیجهای هم برای آنها در بر نداشته، شلاق میخورند.«مدتهاست قرارداد نداریم، فقط یکی از ما 17 نفر این روزها در معدن کار میکند، با بقیه ما قرارداد نبستند، ماههای گذشته خیلی تحت فشار بودیم، به ما مشکوک هستند، همه اتفاقات را گردن ما می اندازند، همه کاسه کوزهها سر ما شکسته میشود».
از این کارگر که حتی حاضر نیست نام کوچکش جایی نوشته شود می پرسم، چگونه گذران زندگی میکنید؟ منبع درآمدتان کجاست؟ میگوید: نصف سال آواره کوهستانیم، نصف دیگر سال دربهدر شهرهای بزرگ و تهرانیم. چند نفری هم هر سال میرویم بندر دستفروشی میکنیم. از روستاها و شهرهای دیگر بیش از 1000 نفر در معدن طلا کار میکنند، ولی از آق دره علیا فقط 60 نفر امسال قرارداد دارند و در معدن مشغولند.این کارگر تازه از تهران برگشته است، چند روزی یک کار موقت ساختمانی داشته: «معدن در محدوده روستای ماست، به نظر شما این عدالت است که با وجود این همه طلای زیر پاهایمان، آواره و سرگردان شهرها باشیم، شبها روی نیمکتهای پارک بخوابیم و روزها فعلگی کنیم؟»خانههای کاهگلی روستا سالهاست که از شدت انفجارهای معدن ترک خورده است، خبر شلاق خوردن کارگران که رسید، این ترکها عمیقتر شد، شلاق هم یک سرطان دیگر بود ، یک آلودگی دیگر، حاصل همان طلاهایی که زیر پای روستاییان آق دره علیا، زیر خاک خانههای آنها خوابیده است.