هیأت تحریریه نشریه دانشجویی رود
آقای رئیسدانا سلام
در این روزها که بازار تبریک سال نو داغ است، حرف زدن از اختلافات پدیدآمده در نشست «دستمزد و جامعه» کمی نامناسب به نظر میرسد. اما از آنجا که هزینههای نوروز برای بسیاری در حکم بلای جانسوز است، نامناسبترین کار این است که بحث دستمزدها را رها کنیم و به تبریک و شاباش سال نو بپردازیم. بنابراین اجازه دهید به جای تعارفات و تبریکات مسأله خود را دنبال کنیم.
ما به یک دلیل ساده تصمیم گرفتیم این نامه را خطاب به شما بنویسیم. نه به خاطر این که شما در چندین و چند سال گذشته به طور بیامان نولیبرالها را نقد کردهاید؛ نه به این دلیل که زندان و سایر خطرات را به جان خریدهاید؛ و نه حتی به این دلیل که عضویتتان در کانون نویسندگان و کمپین لگام ما را به حفظ آزادی بیان و شنیده شدن حرفمان امیدوار کرده است. نه! دلیلمان فقط این است که شما بیش از هر کس دیگر کوشیدهاید حمایت از طبقه کارگر را به حمایت از سرمایه صنعتی گره بزنید و حاکمیت سرمایهدار ملّی را به منزله بدیلی در برابر سلب مالکیتها و چپاولگریهای کنونی معرفی کنید. شرکت در نشست «دستمزد و جامعه» جزء کوچکترین اقدامات شما در این راستا بود.
آقای رئیسدانا
همان طور که میدانید تضاد کار و سرمایه چیزی نیست که بتوان لاپوشانیاش کرد و با چسباندن صفتهایی همچون «مولّد» و «ملّی» به کلمه سرمایه آن را رفع نمود. گیریم اکثریت حضار نشست روز یکشنبه با کف زدنهای ممتد آشتی کار و سرمایه مولد را به عنوان پیوندی دمکراتیک جشن بگیرند! این واقعیت که فقر روزافزون طبقه کارگر بخش جداییناپذیری از هر نوع سرمایهای است (خواه مولّد، خواه غیرمولّد – خواه ملّی، خواه خارجی) برای ما یک حکم قطعی است. حتی بلندترین تشویقها و دیوانهوارترین هلهلهها نیز نمیتوانند این حکم را از قطعیت بیاندازند و آن را به یک «رویکرد محفلی» تبدیل کنند. این جهتگیری به هیچ وجه به محفل ما محدود نمیشود. هر شخصی که در سالهای گذشته بحثهای مربوط به دستمزد را دنبال کرده باشد، آن را پیشتر نزد گروههای دیگر بازیافته است.
همانطور که طبقه کارگر در عرصه مبارزه اقتصادی به تشکلهای مستقل و آزاد نیاز دارد، در عرصه مبارزه تئوریک نیز به بالاترین درجه خلوص و وضوح نظری نیاز دارد. در این شرایط دامن زدن به گرایشاتی همچون حمایت از مالکیت دولتی، دفاع از سرمایه مولد و تلاش برای رشد تولید ملی که همگی به سازش طبقاتی میانجامند، همچون زهری کشنده عمل میکند. زیرا این قبیل نظریات ضرورت مصاف هر روزه کارگران با کارفرما را تیرهوتار میسازند. این یک تناقض است که از سویی از «تشکل مستقل» دم بزنیم و از سوی دیگر از «سرمایه مولّد» دفاع کنیم.
آقای رئیسدانا
هر فرد آگاهی تأیید خواهد کرد که آن نشست کذایی تأثیری بر افزایش دستمزدها نداشت. علاوه بر آن ساختار جلسه به گونهیی بود که نمیتوانست به انسجام و سازمانیابی طبقه کارگر بیانجامد؛ چرا که هیچ یک از تشکلهای واقعاً موجود فعالان کارگری در آن نقشی نداشتند. ما حرف گزافی نمیزنیم. جهتگیری کلّی این نشست به روشنی در بیانیهای اعلام گردید که در همان اوان توسط برگزارکنندگان جلسه کذایی صادر شد و به امضای ششصد تن رسید. برگزارکنندگان نشست به روشنی در بیانیهشان گفته بودند که دغدغه اصلیشان رهایی طبقه کارگر نیست؛ دغدغه اصلی آنان این بود که مبادا سیاسیّون پوپولیست بخواهند با دستاویز قرار دادن سفرههای خالی مردم از آب گلآلود ماهی بگیرند و دست به عوامفریبی بزنند. البته اگر ترکیب نامتجانس امضاکنندگان و گفتار فریبکارانه بیانیه مزبور درباره نقش دولت سرمایهداری را در نظر بگیریم، خیلی زود مشخص میشود که برگزارکنندگان نشست «دستمزد و جامعه» خود نیز دست کمی از همان «سیاسیّون پوپولیست عوامفریب» ندارند.
اگر بخواهیم واقعبینانه برخورد کنیم باید بگوییم تنها نتیجه جلسه کذایی این بود که حسن شهرت شما دستاویزی شد تا یکسری جریانات ضدکارگری به عنوان حامیان طبقه کارگر به جامعه شناسانده شوند و از این طریق برای ادامه مسیر عوامفریبانه خویش زمان بخرند. در این شرایط برای ما چارهای نمیماند جز این که اعلام کنیم که حضور شما در نشست روز یکشنبه شانزدهم اسفند ربطی به هستی طبقه کارگر نداشت.
شما میتوانید در پاسخ به ما انواع و اقسام انگها و تهمتها متوسّل شوید. مطمئن باشید ما نه از این برخوردها ناراحت میشویم و نه به آن پاسخی خواهیم داد. اما باید بدانید تمسخر تشکلهای فعالان کارگری و «پفکی» نامیدن بیانیه آنان اشتباهی نیست که بتوان تحملاش کرد. شما وظیفه دارید مطالبه تشکلهای فعالان کارگری را در مورد حداقل دستمزد به رسمیت بشناسید و در راه تکامل این مطالبه بکوشید. متأسفانه باید بگوییم عملکردتان در این مورد کاملا برعکس بوده است.
آقای رئیسدانا
شما خودتان شاهد هستید که در نشست مزبور، کل اختلافی که با آقای حسین حبیبی نماینده شوراهای اسلامی کار وجود داشت، بر سر شیوه «چانهزنی از بالا» بود. مسأله این بود که شورای اسلامی کار برای«چانهزنی از بالا» ضعیف است؛ همین و بس. هیچ کدام از سخنرانان جلسه نخواستند شورای اسلامی کار را از لحاظ شیوه سازماندهی کارگران، سلسلهمراتب دولتی و استفاده از ابزارهای سرمایهدارانه زیر سوال ببرند. درست است که شما آقای حبیبی را تهدید به افشاگری نمودید؛ اما مطابق توضیحات خودتان این تهدید فقط به قدرت چانهزنی در مورد حداقل دستمزد یکونیم میلیون تومانی خلاصه میشد. گویا از منظر شما شیوه سازمانیابی کارگران در شاخههای مختلف تولید و خدمات امری علیالسویه است و هیچ چیز مهمتر از قدرت چانهزنی و مذاکره نیست.
اکنون این موضوع بر ما ثابت شده است که حامیان و سینهچاکان سرمایه مولد و سرمایه ملّی از قضا ساختار سلسلهمراتبی شوراهای اسلامی کار را بسیار مطلوب مییابند و فقط با صاحبمنصبان کنونی آن مشکل دارند. به همین خاطر است که نشست «دستمزد و جامعه» تشکلهای دستساز دولتی را به رسمیت میشناسد، اما با بهانهگیری و عیبجویی فعالان و رهبران واقعی مبارزه طبقاتی را کنار میگذارد. از این منظر مباحث نشست شانزده اسفند حقیقتاً با خودکوشی و خودانکشافی کارگران بیگانه بود و برخوردی شیءواره با مسأله داشت.
هر نوع تحلیلی که مسأله افزایش دستمزد را به قدرت «چانهزنی در بالا» فروبکاهد و آن را به «شکاف در حاکمیت»