ریحانه ، شعله پاکروان ، تولد مادرانه سرزمین من

نشست بهاری اعضای مادرانه ، دو حوری کم داشت . حوری گلستانی پرستار خواهرش بود و حوری فرج زاده به دیدار مبارزی رفته بود که در بستر بیماری است . چهار نفرمان در فروردین بدنیا آمده ایم . شهناز و مادر اسانلو ، منصوره و من . به بهانه ی تولدمان کیکی بود و شمعی که شیرین کاممان کند در اوج تلخی دورانی که در آن به سر میبریم . مادرانی که هر کدام به شکلی با غم فقدان عزیزی دست و پنجه نرم میکنیم به این شناخت از خود رسیده ایم که نمی توانیم خود را به این غم عادت دهیم . نمیخواهیم زنی دیگر به سرنوشت ما دچار شود .
نمیخواهیم مادری بدنبال یافتن رد و اثری از فرزندش هفده سال کفش آهنین به پا کند تا شاید مسئولی به او بگوید که سعیدش کجاست . طبق قرار قبلی مان مطالعه در زمینه ی دادخواهی را آغاز کرده ایم . تازه فهمیده ایم که چقدر کار داریم . چقدر کتاب انتظار میکشند تا خوانده شوند . چقدر حرف های نگفته هست که باید بیان شود . 
این مهمترین بخش از گفتگوی مادرانه است که دوست داریم به فرزندانمان منتقل کنیم . ما میبایست به فرزندانمان بگوییم که حقوقی دارند و وظایفی . فرزندان ما باید بدانند که برای تحقق آرمان های انسانی ، برای آزادی بیان ، برای داشتن فردایی بهتر و شکستن میله های زندان و چوبه های دار ، راهی به جز دقت و حساسیت روی انتخاب های اجتماعی ندارند . چنان باید دقیق باشند که هیچ عمل دولتمردان از دیدشان پنهان نباشد . باید بدانند که حقی دارند و زمانی که حقوقشان پایمال شد یا با دردی اجتماعی روبرو شدند ، دادخواهی کنند . باید به دختران و پسرانمان یاد بدهیم که در طول تاریخ ، نبرد میان ظالم و مظلوم وجود داشته و معنای واقعی نبرد محدود به این نمیشود که بگوییم زندانی نکنید ، شکنجه نکنید ، اعدام را بس کنید ، نکشید . چرا که ممکن است با گفتن و نوشتن این موارد ، تعدادی را نجات داد اما بدلیل تغییر نکردن بنیاد و قوانین ، همچنان شاهد تکرار ظلم خواهیم بود . باید به عزیزانمان بگوییم که همیشه بدنبال عدالت باشند و برای رسیدن به عدالت راهی به جز دستیابی به حقیقت وجود ندارد . حقیقت نیز همچون گوهری تابان تنها در صورت بالا بودن پرچم دادخواهی خواهد درخشید . پله اول عدالت طلبی نیز لغو کامل مجازات اعدام است . چرا که در طول سالیان درازی ، هزاران نفر اعدام شدند به بهانه های واهی . به دلیل سلیقه و خواست قضات ناعادل . حتی در بسیاری موارد بعد از اعدام تازه دانستند اشتباه کرده اند . اما چه سود ؟ . آنان باید بدانند که هرگز نباید در مقابل تبعیض ، بی تفاوت باشند . محال است بدون اینکه وضعیت موجود اجتماع را بررسی کنند بتوانند نیازهای جامعه را بشناسند . و تا نیازها را ندانند نخواهند توانست تغییری در شرایط ظالمانه ایجاد کنند . آنان باید به حقوق خود آگاه باشند و آن را از سیستم حاکم بر جامعه طلب کنند . وقتی با تعداد زیادی از مردم آسیب دیده روبرو میشوند ، بی تفاوت نباشند .
آنچه مسلم است ، ما مادران نقش مهمی در تربیت فرزندانمان ایفا میکنیم . بنابر این بدنبال شناخت آنچه نیاز نسل آینده است خواهیم بود . هر چه یاد بگیریم ، برای زندگی بهتر فرزندانمان ، بکار خواهیم بست . ما مادران یافته های خود را با دیگر زنان جامعه مان درمیان خواهیم گذاشت . این عهدی است که بین مادران وجود داشته و دارد . همچنان که وقتی کودکمان تب میکند یا بی قرار میشود ، از تجربیات و دانسته های مادران دیگر استفاده میکنیم ، یا وقتی زنی را میبینیم که با بحران بلوغ فرزندش دست و پنجه نرم میکند به او یاد میدهیم که چگونه این بحران را کنترل کند ، با هم شریک خواهیم شد آنچه از دادخواهی خواهیم یافت . 
مهمانی مادرانه در خانه ی منصوره بهکیش برگزار شد . خانه ای پر از گل و گیاه و درختچه های قشنگ . خانه ای که داغ های داغ دیده است . چند ماهی از درگذشت مادر منصوره میگذرد . زنی که با داغ شش عزیز و پاره تن بر جگرش به خواب ابدی رفت . زنی که شش بار آتش گرفت . اما از خاکسترش معلمی پر انگیزه برخاست . 
دقایقی پیش از خداحافظی ، ترانه ای را با هم خواندیم . روی یک کاغذ نوشتیم و همسرایی کردیم : 
آتش گرفتم ای خدا آتش گرفتم . شش تا جوونم ای خدا شد تیر بارون . ابر بهارون تو بگو بر کوه نباره . بر من بباره ای خدا دل لاله زارون .
پ.ن : ترانه ی بارون از محسن نامجو را نیمه شبی شنیدیم و همه مان گریستیم . سیمین ، من و حتی منصوره که سوختن در آتش اعدام برادران و خواهرش را تجربه کرده بود . اشکی که از چشمانم جاری شد نه فقط برای شش جوان مادر منصوره که برای هزاران مادر دیگر که بهترین جوانان را بدنیا آوردند و تن تیرباران شده یا گردن کبود از دار جفا را به خاک سپردند . زنانی که نمیشناسیم و نام عزیزانشان را نمیدانیم . زنانی که سالیان درازی بدنبال فرزندشان گشتند اما نیافتند . کسانی چون اکرم نقابی که گوهر شبچراغش را ربودتد و پس ندادند . به یاد مادران همه ی اعدامیان و مفقودین و ....