کلاه‌سبزهای ایران در سوریه

دو هفته پیش بود که یک مقام عالی نظامی در ارتش ایران از اعزام تکاوران این نیرو به سوریه خبر داد. علی آراسته، معاون هماهنگ‌کننده نیروی زمینی ارتش اعلام کرد که گروهی از «کلاه‌سبز»های تیپ تکاوری ۶۵ «نوهد» (نیروهای ویژه هوابرد)* ـ به‌عنوان «مستشار» ـ در سوریه مستقر شده‌اند.

*«نوهد» مخفف «نیروهای ویژه هوابرد» است. تکاوران این مجموعه از توان انجام مأموریت‌های گوناگون (مانند: جنگ چریکی، غواصی، نجات گروگان، چتربازی و سقوط آزاد در مناطق مختلف) برخوردارند.
تکاوران در حوزه‌های مختلف، ازجمله تخریب، اطلاعات و عملیات، سلاح‌های انفرادی و گروهی، بهداری و مخابرات، آموزش‌ها و دوره‌های ویژه را طی می‌کنند؛ به‌عنوان نمونه تنها در یک دوره خاص، کلاه‌سبزها باید حدود شش ماه ـ هر روز سه ساعت ـ برای آمادگی چتربازی، از ارتفاعی خاص و بدون چتر فرود آیند.

شش ماه پیش‌تر، فرمانده نیروی زمینی از حضور احتمالی نیروهای ارتش در سوریه خبر داده بود؛ آبان‌ماه سال گذشته احمدرضا پوردستان گفته بود: «در حال حاضر مأموریت ستاد کل نیروهای مسلح برای حضور در سوریه و عراق برای سپاه قدس است؛ اما اگر نیاز به حضور نیروهای ارتش نیز احساس شود، بدون‌شک در این کشورها حضور خواهیم یافت.»

و بهار ۱۳۹۵، ظاهرا آغاز رسمی این دوران جدید و اعلام «احساس نیاز» است…

چند روزی بیشتر از انتشار رخداد مهم استقرار تکاوران ایران در سوریه نگذشته، خبر جان باختن پنج افسر تکاور (ازجمله یک سرهنگ) اعلام شد؛ پنج «کلاه سبز»ی که رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی خبردادند «به قافله شهدای مدافع حرم پیوستند.»
منافع ملی یا مصالح حاکمان؟

هسته اصلی قدرت در ایران همچنان به کام‌گیری از سوریه برای متحقق ساختن بخشی از پروژه‌های ایدئولوژیک و برنامه‌های منطقه‌ای خود مشغول است. اگر دخالت و حضور نظامی ـ امنیتی سپاه قدس در سوریه تنها به‌دلیل پیوند ایدئولوژیک این نیرو با رهبر جمهوری اسلامی ـ افزون بر مناسبات نظامی فیمابین ـ قابل فهم باشد؛ در مورد حضور ارتش در سوریه، این مداخله نه تنها از منظر منافع ملی که از زاویه‌ قانونی نیز فاقد توجیه است.

اگرچه مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی، فرماندهی سپاه و ارتش توسط ولی فقیه برگزیده می‌شوند و نیروهای مسلح زیرمجموعه شخص اول نظام هستند، اما تفاوت میان دو نیرو، کم نیست.

در اصل‏ ۱۴۳ قانون اساسی تاکید شده که «ارتش‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ پاسداری‏ از استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ و نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ کشور را بر عهده‏ دارد.» درحالی‌که در اصل ۱۵۰ قانون اساسی، نقش سپاه پاسداران «نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن» عنوان شده است.

◄ پرونده ویژه رادیو زمانه: جنگ در منطقه و مسئولیت ایران در بحران سوریه

معلوم نیست که حضور نظامی ارتش در سوریه، چه ارتباطی با حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران برقرار می‌کند؛ مگر آنکه رهبر جمهوری اسلامی (به‌عنوان «فرمانده کل قوا»)، ارتش را نیز چون سپاه به‌مثابه‌ اهرمی برای تعقیب اهداف سیاسی ـ ایدئولوژیک خود به استخدام درآورده باشد؛ اتفاقی که اینک، در فاصله‌ای فاحش با نص صریح قانون اساسی به‌وقوع پیوسته است.

ارتشی که بر مبنای اصل ۱۴۷ قانون اساسی باید در زمان‏ صلح‏ افراد و تجهیزات‏ فنی‏ خود را در «کارهای‏ امدادی‏، آموزشی‏، تولیدی‏، و جهاد سازندگی‏» فعال سازد و در اختیار دولت قرار دهد، حال و در مقطعی که ایران درگیر جنگ با هیچ کشوری نیست، چون نیرویی نظامی در کنار ارتش سرکوبگر اسد ایستاده است؛ ارتشی که پنج سال پیش اعتراض و مطالبات دموکراتیک‌ سوریان را به خون کشید و یکی از عوامل اساسی سر برکشیدن بحران کم‌سابقه در این کشور و منطقه شد.
بهانه رویارویی با داعش

این‌که تکاوران ارتش در ستیز با داعشیان هستند، تنها وجهی از رویداد را توجیه می‌‌کند؛ پرسش اصلی اینجاست که چه نیازی به تعقیب داعش در سوریه (صدها کیلومتر دورتر از مرزهای ایران) توسط کلاه‌سبزهای ایران وجود دارد؟

آیا به مسلخ فرستادن تکاورانی که کارآمد و توانمند شدن آنان زمان و انرژی و هزینه‌ بسیار برده، و بخش مهمی از سرمایه‌های انسانی کشور محسوب می‌شوند، توجیه عقلانی دارد و به سود منافع ملی است؟

مستقل از میلیاردها دلار هزینه شده در سوریه ـ آن‌هم در سال‌های تحریم و تنگناهای ارزی و مالی ایران ـ هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی نیروهای انسانی پرورش‌یافته برای حراست از مرزهای کشور و امنیت ایران را به جغرافیایی گسیل می‌کند که معلوم نیست مابه‌ازای آن برای ایرانیان چیست.

به نظر می‌رسد کانون مرکزی قدرت برای تداوم حضور سیاسی ـ ایدئولوژیک خود در سوریه و استمراربخشیدن به بقای رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر اسد ـ از زاویه‌ تحقق «عمق استراتژیک» مطلوب رهبر جمهوری اسلامی ـ پروایی از ادامه‌ حضور بسیار پرهزینه در سوریه ندارد.

رهبر جمهوری اسلامی و نظامی ـ امنیتی‌های گرداگرد او، با اتخاذ سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خطا، به‌معنای دقیق مفهوم، «منافع ملی» را قربانی مصالح و اهداف و پروژه‌های خود کرده‌اند. آیت‌الله خامنه‌ای «عمق استراتژیکی» برای نظام تعریف کرده که نه تنها در روندهای دموکراتیک مورد ارزیابی قرار نگرفته، بلکه محاسبه‌ «هزینه ـ فایده» آن نیز در افکار عمومی و جامعه مدنی و رسانه‌های داخل ایران، ممکن نیست.
هزینه‌های گزاف سیاسی

افزون بر هزینه‌کردهای غریب مادی و انسانی جمهوری اسلامی در سوریه، تصویر ایران و ایرانیان اینک بیش از هر زمان در کشورهای سنی ـ به‌ویژه نزد نخبگان عرب ـ مخدوش شده و چشم‌انداز مناسبات با کشورهای عربی نیز با کمال تأسف، مثبت نیست. دستگاه دیپلماسی ظریف و روحانی نیز در متن واقعیت‌های ساختار سیاسی قدرت، ناگزیر از تعقیب، توجیه یا ترمیم اقدامات غیرملی و نامعقول سپاه قدس و بخش‌های امنیتی ـ نظامی سپاه در منطقه شده‌اند.

مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز در نامه‌ تاریخی خود به روحانی، با انتقاد از رویکردهای رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی همسو و گرداگرد وی، از «خودمحوری، جاه‌طلبی و حب ریاست و توسعه قدرت برخی شخصیت‌ها» در حاکمیت انتقاد کرده است؛ افرادی که به تعبیر کروبی: «خیال می‌کنند سرنوشت سایر ملل مسلمان و کشورها منطقه در ید قدرت آنهاست» و این‌گونه، «سرمایه‌های ملی را نابود کردند» و «دست بر جیب مردم بردند و همزمان با فقر و آوارگی و تنگدستی آنان، کشور را به لبه پرتگاه بردند.»

کروبی همچنین در این مکتوب تاکید کرده که «متاسفانه جاه‌طلبی و ریاست برخی را چنان فراگرفته که حد و مرزی برای هواهای نفسانی خود قائل نیستند و ثروت و فرزندان این ملت را قربانی مطامع بلندپروازی‌های خود در منطقه قرار داده‌اند.»