مادران ستم دیده دادخواه ما را آموزش می دهند.

دادخواهی :منصوره بهکیش:
شکی نیست که هدف از دادخواهی محاکمه و مجازات عاملین جنایت است .....بسیاری از مردم با بعضی از اعدامها موافقند . مثل اعدام متجاوزین یا اسیدپاشان و .... این وظیفه ی مخالفین اعدام است که با بررسی شرایط و ارائه راهکارهایی برای مجازات جایگزین ، کسانی که اعدام برای چنین بزهکارانی را روا میدانند قانع کنند . بی شک بدون شناخت و ارزیابی عملکرد گذشته و حال جامعه نمیتوان به ارزیابی درستی از وضعیت موجود رسید . در چنین میدانی حضور حقوقدانان ، جامعه شناسان ، روانشناسان و حتی هنرمندان میتواند فرصت بسیار بزرگی را در اختیار مردم قرار دهد تا به سوی جامعه انسانی و دور از خشونت حرکت کند .
قول داده بودم صحبتهای منصوره بهکیش در باب دادخواهی که در مهمانی مادرانه بیان کرد و با صحبتهای سایر مهمانان تکمیل شد را با دوستانم به اشتراک بگذارم . شخصا از شنیدن و شرکت در چنین بحث تئوریکی که میبایست به میان خانه ها راه بیابد ، لذت میبرم و بسیار میآموزم . امیدوارم روزی در صف های کوتاه و بلند کوچه و خیابان هم شاهد چنین گفتگوهایی باشیم میان مردم مانده در صف :

در مهمانی قبلی دانستیم دادخواهی در زمانی متولد میشود که نهاد قدرت به مردم ستمی روا داشته و برای ماندن بر اریکه ی قدرت مرتکب جنایت شود . ماهیت دادخواهی بیش از هر چیز فرهنگی ست . چرا که قربانیان و خانواده و نزدیکان آنان به جنایت انجام شده اعتراض کرده و دیگران را نیز به اعتراض دعوت میکنند . به دلیل گسترش فرهنگ حق خواهی در عمیق ترین لایه های جامعه ، میتوان ماهیت اجتماعی نیز برای آن در نظر گرفت .

دادخواه همواره تلاش میکند برای اجرای عدالت . و برای رسیدن به عدالت باید حقیقت کشف شود . بخشی از کشف حقیقت در یافتن افرادی گمنامی ست که به آنان ستم و جنایت روا شده اما جامعه آنان را نمیشناسد .

تلاشی که شهناز نازنینمان مادرانه انجام میدهد در مسیر این اکتشاف است . او همچون کاشفان دیگر ، به شهرهای مختلف میرود و با خانواده هایی ملاقات میکند که عزیزشان همچون مصطفایش به جفا جوانمرگ شده یا آسیب جدی دیده و از کار افتاده اند . 
کشف جنایت و چگونگی و چرایی آن ، و شناخت آمر و عامل جنایت ، اهمیت فراوانی دارد . به همین دلیل نهاد قدرت ، افراد حقیقت یاب را به اشکال مختلف میازارد . اخراج از محل کار ، آزارهای معیشتی یا فشار از طریق تهدید فرزندان دیگر ، زندانی کردن و شکنجه و تحقیر و در نهایت کشتن چنین پژوهشگرانی از روشهای نهاد قدرت برای خفه کردن دادخواهی در نطفه است . اما در این مسیر ، از معرفی دادخواهان بعنوان دشمن ملت یا افرادی فاسد و خطاکار نیز دریغ نمیکند .

شکی نیست که هدف از دادخواهی محاکمه و مجازات عاملین جنایت است . اما بدون انگیزه یا هدف انتقامجویانه از جانیان . برقراری عدالت در کنار بازگرداندن هویت و کرامت انسانی به بازماندگان قربانی هدفی اساسی برای دادخواهان است .
دادخواهی زمانی به یک جنبش تبدیل میشود که در مقابل بدترین نوع ظلم یعنی ناپدید ، زندانی ، شکنجه ، تبعید یا کشتن افراد به دلیل تفاوت در عقاید یا افکار یا قومیت به شکلی سیستماتیک ، اعتراض گسترده و سراسری شود . دادخواهی برای افزایش کینه توزی نیست. بلکه برای ثبت در حافظه تاریخی ملت و جلوگیری از تکرار آن است . بدیهی ست که برای جلوگیری از تکرار جنایت ، می بایست به دلایل یا نقایص قانونی که باعث انجام جنایت شده پرداخت .

برای رسیدن به هر هدفی باید هر گام را با دقت و ارزیابی جوانب آن برداشت . بنابر این میبایست برای امری همچون دادخواهی نیز وضعیت موجود و امکانات و نظریات مردم را نیز در نظر داشته باشیم . برای مثال در نه به اعدام ، بسیاری از مردم با بعضی از اعدامها موافقند . مثل اعدام متجاوزین یا اسیدپاشان و .... این وظیفه ی مخالفین اعدام است که با بررسی شرایط و ارائه راهکارهایی برای مجازات جایگزین ، کسانی که اعدام برای چنین بزهکارانی را روا میدانند قانع کنند . بی شک بدون شناخت و ارزیابی عملکرد گذشته و حال جامعه نمیتوان به ارزیابی درستی از وضعیت موجود رسید . در چنین میدانی حضور حقوقدانان ، جامعه شناسان ، روانشناسان و حتی هنرمندان میتواند فرصت بسیار بزرگی را در اختیار مردم قرار دهد تا به سوی جامعه انسانی و دور از خشونت حرکت کند .

جنبش دادخواهی زمانی شکل میگیرد که نهاد قدرت به تعداد زیادی از مردم آسیب وارد کند . مردم نیز میخواهند بدانند چرا چنین ستمی به انان روا داشته شده . بنابر این به سوی اتحادی نانوشته میروند . نهاد قدرت نیز به شدت در مقابل این اتحاد حساس است و به اشکال مختلف آنرا سرکوب میکند . گاهی با حیله و تزویر به تغییر مسیر و یا ایجاد شکاف بین دادخواهان دست زده و باعث پوسیدن آن از درون میشود . در چنین شرایطی ضمن حفظ اتحاد و یافتن نقاط ضعف ، میتوان با جنبشهای دیگری همچون زنان ، دانشجویان ، کارگران ، معلمین و ... همگام شد . البته بعضی از این نیروها تمایل ندارند که مرزهای ممنوعه نهاد قدرت را شکسته و از آن عبور کنند . ناگفته پیداست که این نگرش در جهت اهداف نهاد قدرت است . چرا که اعتبار جنبشهای مدنی به رفتار اعضای آن بستگی تام و تمام دارد .

در این قسمت ، منصوره ی عزیز قول داد تا در مهمانی دیگری در باره ی دادخواهی در ایران توضیحات تکمیلی بدهد . او گفت که در دهه 60 و 70 مادران قربانیانی که کشته و در مکانی به نام خاوران دفن شده بودند به تنهایی بار دادخواهی را بردوش کشیدند . چرا که به دلیل نبودن وسایل ارتباط جمعی مردم از درد آنان خبر نداشته و همراهیشان نمیکردند . مادر او به همراه زنان دیگری با وجود اینکه نمیدانستند فرزندانشان در کجای خاوران دفن شده اند ، با یاداوری نام جانباختگان و برگزاری مراسم یادبود ، چراغ دادخواهی را روشن نگاهداشتند . اکنون بسیاری از آن مادران یا از دنیا رفته اند یا با عوارض کهولت دست و پنجه نرم میکنند .

اما بارمسئولیت را بر دوش دختران و پسرانشان گذاشته اند که همچنان شعله ی حق طلبی را فروزان نگهمیدارند . 
منصوره ی بهکیش با یادآوری تلاشهای مادر میلانی به او دیگر مادران دادخواه درود فرستاده و سرود خاوران را خواند . سرودی که حاصل قلب رنجیده ی پروانه میلانی ست . شاعری که تا بود ایستاد و اکنون پس از مرگش ، سرودش بر لب پرچمداران بعدی ست .
مادر ریحانه " شعله پاکروان"