پدیده ی مجید محمدی


مهندس برق ،فیلسوف ،طلبه ی حوزه ی علمیه و جامعه شناس !!!!
مجید محمدی از آن تیپ شخصیت هایی است که حضورشان در عرصه ی سیاست ایران به پایان رسیده و تبدیل به یک مهره ی تامین کننده مصالح بیگانگان شده اند. افاضاتی چون کوچک زیباست که در آن به شکل آشکار خواهان فروپاشی ایران شده است و تند روی بی شوندی (دلیل) که در برابر بنیاد ایران(نه لزوما جمهوری اسلامی ) دارد وی را در انزوای عمیقی فرو برده است . آخرین مقاله ایشان به چپ هایی پرداخته که امنیت گرا شده اند و از بشار اسد و قذافی و خامنه ای دفاع کرده اند .این عالِم در محضر انبوهی استاد شاگردی کرده ولی گویا هیچ فیضی نبرده است . دلایل روانشناختی ساخت چنین سوژه های انیرانی خود فرصتی جدا گانه می طلبد . امَا کوتاه اشاره این که اکثر این تیپ رجَاله ها رانده شدگان محضر دین هستند . این هبوط کردگان از فیضیه ی قم ، از ابتدا ایران ستیز بوده اند و با هجوم آن ها به اپوزیسیون رنگ ایران ستیزی اپوزیسیون نیز افزون می شود . پرسش عمومی از این تیپ شخصیت ها این است که واقعا کجا ایستاده اند ؟ این افراد ابتدا باید خود را تعریف کنند . در عرصه ی سیاسی آدم بی نظر و بی طرف وجود ندارد . از چه چیزی دفاع می کنند ؟ 
با وجود این که اکثر سیاست مداران جهان غرب به اشتباه خودشان در مورد بشار اسد پی برده اندو از نتیجه ی دخالت های آمریکا در عراق ،افغانستان ، لیبی و سوریه خشنود نیستند و با وجود این که هیولای اسلام گرایی در حال ویرانی تمام نشانه های شهرنشینی از «دل جهان» یا غرب آسیاست ، گریه و ناله مجید محمدی برای این آدمخواران ضد تمدن و ایرانستیز بلند است . او در آخرین افاضه ی خود می نویسد :«آ ن‌قدر که سقوط قذافی و صدام و طالبان برای جریان چپ ضد امریکایی سوگناک بوده کشتار اسلامگرایان در افغانستان، عراق، سوریه، نیجریه و تونس تراژیک نبوده و نیست». اگر به سرنوشت عراق ، لیبی ،افغانستان و سوریه بنگریم می بینیم که مجید محمدی خواهان چنین سرنوشتی برای ایران است . 
ایشان که لقب دکترای جامعه شناسی را یدک می کشد به اندازه ی یک لیسانس جامعه شناسی سیاسی از نظریه ی دولت ، حق ، قانون که شرایط امکان شکل گیری جامعه تجاری و تولد فرد است بی اطلاع است . ذهنیت اسطوره ای و عقب مانده ی ایشان به دنبال نیافتن شواهدی دال بر وجود الله به دنبال نام دیگری در جهان گشته و« آمریکا »را جایگزین الله نموده است . نگارنده داعیه ی حقوق بشر ندارد و از عظمت و اعتلای ایران در یک نظام حقوقی مبتنی بر خرد در عرصه ی سیاسی دفاع می کند . اما جناب مجید محمدی که ادعا می کند فقط به حقوق بشر فکر می کند و حقوق بشر برایش از «ایران » مهمتر است چرا به حمله ی آمریکا به عراق و تحریم های پیش از آن که منجر به کشته شدن هزاران کودک بی گناه شد اعتراضی نکرد ؟ چرا به نتایج ویرانگر این حمله و شکل گیری هیولایی به نام داعش اشاره نمی کند ؟ چرا به سرکوب وحشیانه ی کرد ها توسط دولت اردوغان اعتراض نمی کند؟ چرا به نقض بی رحمانه ی حقوق بشر در حکومت واپس گرای عربستان اعتراضی نمی کند ؟ این توجیه که این ها ایرانی نیستند و به ما مربوط نمی شوند برای مجید محمدی که عملا خواستار فروپاشی ایران شده کارگر نیست . این فرد قبلا از دایره ی ایرانی بودن داوطلبانه خارج شده است . اندیشه ی ایشان بی نظم است و این بی نظمی در اندیشه ایشان را آزار نمی دهد !!! 
پرسش اینجاست که با وجود این که سیاست های محور عربستان – ترکیه و برخی سیاست بازان ضد ایرانی معلوم الحال آمریکایی مانند برنار لوییس شکست خورده چرابرای امثال مجید محمدی ها گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و این رجَاله ها پروژه ی نابودی ایران را در لوای حقوق بشر پیش می برند؟ پاسخ این پرسش را میتوان در مهمترین مفهوم سیاسی یعنی هویت جستجو کرد . هر هویتی غیریتی دارد و شوربختانه غیریتِ هویتِ ایران ستیز انی مانند مجید محمدی که ساخته ی دستگاه دین هستند همانا ایران و ایرانی است . اگر این شخص صادقانه پی گیر حقوق بشر بود باید برای ایزدی ها ، کرد ها ، شیعیان و مسیحیان و...منطقه از این حیث که انسان و بشر هستند به یک اندازه دل می سوزاند و برای صلح تلاتش می کرد . در این صورت نه این که با ایشان موافق باشم اما این موضع گیری برای من قابل فهم بود و به آن احترام می گذاشتم . 
شوند (دلیل) این که ایرانگرایی مانند من برای اسلام گرایان افراطی دل نمی سوزاند ساده است . آن ها راه مرگ را بر گزیده اند و از این مرگ و شهادت خشنود هستند در ضمن آنها دیگری هویت من هستند . این دیگری بودن خود به خود متضمن خصم بودن آنها نیست بلکه این آنها هستند که خود را خصم ایران تعریف کرده اند. بر عکس این شما هستی که با داعیه ی دروغین حقوق بشر خواستار نابودی ایران هستی اما در این داعیه حقوق بشر،همانگونه که نشان دادم ، نیز راستگو نیستی . 
انسان ها آگاهی دارند و این آگاهی در اندیشه با واکاوی تجربه ی زیسته ی گذشته بوجود می آید . بعد از ویرانی های غیر قابل جبران انقلاب ضد ایرانی 57 برخی از چپ ها بر اشتباهات خویش پی بردند . امروز مجید محمدی ها همان اشتباهات گذشته ی چپ ها را تکرار می کنند .در نتیجه آن ایران ستیزی ای که به دلیل پرورش کینه ی محمد رضا شاه در بین برخی فعالین چپ گذشته درونی شده بود امروز توسط شیفتگان آمریکا تکرار می شود . عرصه ی سیاست عرصه اندیشه به ایران به مثابه ی امر عمومی و سیاسی ایرانیان است و جای امثال مجید محمدی ها که یا به دلیل ترس از نابودی دین و یا به دلیل کینه ی شخصی وارد سیاست شده اند در این میدان نیست . در پایان این توضیح ضروری است که بگویم نگارنده هیچ سابقه ی وابستگی و یا تعلق به جنبش چپ را نداشته اما در میان چپ های ایرانگرا دوستانی دارد .