استان وایر- پسر کر و لالی که به خاطر قتل هم کلاسی خود به قصاص محکوم شده بود، پای چوبه دار با زبان اشاره به مادر مقتول چیزی گفت که حال وی را که جز قصاص هیچ نمی خواست، زیر و رو کرد و او را بخشید. شرط این مادر داغ دار تنها به این شرط بود که به مسجد محله شان برود و اعلام کند رضایت را بدون پرداخت حتی یک ریال گرفته است.
به گزارش آنا، ساعت هشت صبح یکی از روزهای سرد سال 90 کارآگاهان جنایی پلیس قزوین در جریان قتل پسر 18 ساله ای در یکی از مدارس قزوین قرار گرفتند. در تحقیقات مشخص شد یکی از دانش آموزان این مدرسه که کر و لال است، همکلاسی دیگرش به نام «پیمان» را با ضربات چاقو از پا درآورده است. پیمان بلافاصله به بیمارستان انتقال داده می شود اما ضربات چاقو کشنده بود و مرگ پسر جوان را رقم زد. بدین ترتیب، کامران به اتهام قتل بازداشت شد و درحالی که به خاطر کر و لال بودن، قادر به صحبت نبود، با ایما و اشاره از اختلاف قدیمی خود با پیمان گفت و این که به خاطر این اختلاف دست به جنایت زده است.
بهدنبال اعترافات پسر جوان، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و بعد از صدور کیفرخواست برای صدور حکم، در مقابل پنج قاضی دادگاه کیفری استان قزوین قرار گرفت. دادگاه کامران را به قصاص محکوم کرد.
وکیل متهم درخواست مهجوریت او را داد و دادگاه حکم مهجوریت را صادر کرد اما دیوان عالی کشور این حکم را رد کرد و پسر جوان به قصاص محکوم شد. با تایید حکم قصاص، پرونده برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای قزوین ارسال شد. از آن جایی که زمان اجرای حکم نزدیک بود، مسوولان شورای حل اختلاف قزوین و تعدادی از خیرین وارد عمل شده تا رضایت خانواده اولیای دم را بگیرند. دو برادر پیمان از خون برادرشان گذشتند اما مادر مقتول از قصاص خود نگذشت.
با اصرارهای زن میان سال به قصاص، در نهایت روز اجرای حکم کامران صادر شد. «قنبری»، رییس واحد صلح و سازش جنایی شورای حل اختلاف قزوین گفته است: «قبل از اجرای حکم، با چند نفر از همکاران وکیلم صحبت کردم، آن ها گفتند از نظر مالی می توانید روی ما حساب کنید. با این امید که از مادر مقتول رضایت بگیریم، روز اجرای حکم به سراغش رفتیم و خیلی صحبت کردیم. حتی پسرهای او از مادرشان می خواستند رضایت دهد اما او تنها قصاص می خواست. با اصرار زن میان سال، ماموران کامران را درحالی که چشم هایش بسته بود، به طرف چوبه دار بردند. صحنه تکان دهنده ای بود. دکتر گفته بود باتوجه به وضعیت روحی کامران، ممکن است او با دیدن طناب دار دچار تشنج شود به همین دلیل به خاطر حفظ سلامت او چشم هایش را بسته بودیم. پسری که نه می توانست حرف بزند و نه می شنید در اطرافش چه می گذرد و نه خواهش های ما از مادر مقتول را میدید، با این حال با زبان بی زبانی تا محل اجرای حکم التماس می کرد و از مادر پیمان تقاضای بخشش می کرد.»
قنبری افزوده است: «او را به سمت پل های سکوی اجرای حکم بردند، قرآن خوانده شد و هم چنان با مادر پیمان صحبت می کردیم اما او می گفت که باید اعدام شود. هم زمان با این که کامران بالای چهارپایه بود، از او خواستم حداقل یک ماه مهلت دهد. درنهایت او با این پیشنهادم موافقت کرد و به ماموران اجرای حکم گفته شد که کامران را برگردانند. چون اجرا کنسل شده بود، چشم بند او برداشته شد. همین که اولین پله چهارپایه را پایین آمد، نمی دانم او با زبان بی زبانی به مادر پیمان چه گفت که زن میان سال از این رو به آن رو شد. در همین لحظه، کامران به سمت مادر مقتول آمد و خودش را زیر دست و پای او انداخت. صحنه عجیبی بود. او بدون آن که ما متوجه شویم که چه می گوید، التماس می کرد تا مادر پیمان ببخشد و زن میان سال که این زبان را به خاطر پسرش به خوبی بلد بود، تنها کسی بود که می فهمید در التماس های کامران چه نهفته است.»
قنبری اضافه کرده است: «هر دو خانواده وضع مالی خوبی نداشتند، با این حال به کمک همکاران وکلا مبلغی پول تهیه کردم و از خانواده متهم هم خواستم مبلغی را تهیه کنند و بعد از یک ماه به سراغ مادر پیمان رفتیم تا شاید بتوانیم رضایت بگیریم. اما زن میان سال گفت اگر صحبت از پول به میان بیاورید، به هیچ وجه نمی بخشم. گفت درست است که وضع مالیما خوب نیست اما نیازی به این پول هم ندارم. من کامران را می بخشم آن هم فقط به یک شرط؛ به مسجد محلمان بیاید و در مقابل همه بگویید که من برای این بخشش ریالی پول نگرفتم. دلم نمی خواهد دیگران فکر کنند که من به خاطر پول او را بخشیدم در حالی که فقط به خاطر رضای خدا بوده است. با درخواست زن میان سال، مسوولان شورای حل اختلاف قزوین به همراه خانواده متهم راهی مسجد محل پیمان شدند. آن ها در مقابل مردم با قدردانی و سپاس از خانواده او اعلام کردند بخشش بدون هیچ چشمداشتی انجام شده و تنها هدف زن میان سال رضای خدا بوده است.»