بحران پناهجویی و اروپایی که از هم وا می‌رود

اتحادیه اروپا در یک سال گذشته درگیر دو بحران بی‌سابقه بوده است، بحران مالی یونان و بحران سیل پناهجویان.اولی را آلمان و نزدیکترین کشورها به ان در اتحادیه اروپا توانستند با سرسختی و با پول موقتا حل کنند و نگذاشتند به بحرانی برای واگرایی بیشتر در اتحادیه اروپا بدل شود. ولی بحران پناهجویی و موضع منفی شمار کثیری از کشورهای عضو نسبت به اتخاذ سیاستی مشترک در بازگذاشتن نسبی مرزها و پذیرش متوازن پناهجویان از سوی همه این کشورها، عملا آلمان را ایزوله کرده است.

حتی اتریش هم که تا همین چندی پیش در موضع آلمان بود، حالا دولت ائتلافی‌اش با توجه به قدرت‌گیری حزب دست‌راستی آزادی بیش از پیش مواضعش را با کشورهای سخت‌گیر بالکان و اروپای شرقی هماهنگ می‌کند. طرح این‌ها هم بستن کامل مرزها و نگه‌داشتن پناهجویان در خاک یونان برای اعمال فشار بر این کشور در راستای ممانعت به عمل‌آوردن از ورود آنهاست. هدف دیگر هم این است که خبر وضعیت بد پناهجویان در یونان به منطقه برسد تا افراد برای راه‌افتادن به سوی اروپا به جای یک بار دو بار فکر کنند. و خب، یونانی که به لحاظ بحران مالی با مشکلات عظیمی روبروست حالا در بجران پناهجویان هم بیش از پیش تنها و منزوی و درمانده می‌شود.

سیاست مرکل هم که تکیه را بر ترکیه و اقدامات آن جهت ممانعت از حرکت پناهجویان به سوی یونان و حل خود بحران سوریه گذاشته معلوم نیست که موفق از کار درآید، به خصوص که ترکیه انتظارات بزرگی از غرب در زمینه استراتژی دخالت در مسائل سوریه و نیز ورود به اتحادیه اروپا دارد.
همین حالا هم خبرها حاکی از عدم همکاری ترکیه با کشتی‌های ناتو در اژه است و کلا هم تمامی خبرهای مربوط به بسته‌شدن مرزها در مقدونیه و ...نتوانسته از حرکت شمار بالای پناهجویان در زمستان هم به سوی یونان بکاهد. ژانویه و فوریه امسال مجموعا ۱۲۰ هزار نفر خود را به یونان رسانده‌اند که ۱۰ برابر سال پیش است.

فرانسه که همیشه با آلمان محور عمده اتحادیه اروپا را ساخته است نیز از قبل از ترورهای اخیر در پاریس هم کنار آلمان نماند، چه رسد به بعد از ترورها که فضا در فرانسه برای پذیرش سهمی عمده از پناهجویان و همگام‌شدن با آلمان منفی است.

بریتانیا هم که روی خوشی نشان نداده و به خصوص با توجه به رفراندوم خروج یا ماندن در اتحادیه اروپا که در ژوئن برگزار می‌شود، دولت می‌کوشد کوچکترین «خلافی» در زمینه مسائل پناهجویان که مستمسک به دست مخالفان ماندن بدهد انجام ندهد. خود امتیازهایی که کامرون برای تقویت موضع خود در رفراندوم آتی از اتحادیه اروپا گرفت و استقلال بریتانیا را در قبال نهادهای اتحادیه تقویت کرد نیز نه نشانه‌آی از همگرایی بیشتر که خطی از واگرایی را در اتحادیه اروپا نشان می‌دهد.

هم درکارآمدن ضرب و شتم و گاز اشک‌آور در مرز مقدونیه و یونان و هم اقدامات مشابه این روزها در کاله فرانسه و انتقال اجباری ۴ هزار نفری که در این منطقه جمع شده‌اند تا خود را به بریتانیا برسانند تنها نمادهایی از معضل اروپا در مواجهه با بحران پناهجویی است.

و طرفه این که خبرها و تصمیمات هم بعضا مثل برق و باد به منطقه می‌رسد. آمارها نشان می‌دهند که در دو ماه اخیر ۸۰ درصد کسانی که به سوی آلمان روان شده‌اند بر خلاف ماه‌های گذشته کودکان و زنان هستند. علت هم به آن برمی‌گردد که آلمان کار پیوستن خانواده‌ها به مردانی که خود را به این کشور رسانده‌ و تقاضای پناهندگی داده‌اند را مشکل کرده، لذا خود این خانواده‌ها به راه افتاده‌اند تا قبل از این که مرزها کاملا بسته شوند خود را به آلمان برسانند.

روشدن جنبه‌های منفی جهانی‌شدن که از جمله در بحران مالی و بحران پناهجویی در اروپا خود را نشان داده، و بالتبع رشد گرایش‌های ناسیونالیستی در کشورهای عضو اتحادیه عملا این اتحادیه را در برابر وضعیتی کم‌سابقه قرار داده. معلوم نیست که تا کی و با کدام اهرم‌ها و سیاست‌های مشترک بتوان انسجام و همگرایی رو به کاهش این اتحادیه را حفظ کرد.

روزهای سختی در انتظار اتحادیه اروپا و آلمان است، گیرم که مرکل همچنان حمایت بزرگترین اتحادیه‌های کارفرمایی و صنتعی (به دلایل و منافع‌ قابل فهم، یعنی تحولات جمعیتی و نیاز به نیروی کار) از سیاست پناهجوپذیری نسبتا گشاده‌دستانه خود را دارد و به جریان انداختن طرح ممنوعیت یکی از احزاب نئوفاشیستی در روزهای اخیر هم، پیامی برای احزاب مشابه در حال قدرت‌گیری باشد که می‌خواهند از وضعیت فعلی و نارضایتی‌ها در سطح جامعه ماهی بگیرند. ولی آیا مرکل خواهد توانست صرفا با این حمایت‌ها و اهرم‌ها در عرصه داخلی بر کل بحران پناهجویی در اروپا و تشدید مشکل واگرایی در آن، فائق شود؟ پاسخ به این سوال در گرو روند تحولات هفته‌ها و ماه‌های آتی است.