به نام خداوند جان و خرد
بهار آمد و هر گل که باید آن همه هست گلی که می طلبم در بهار نیست چه سود؟…
همکاران گرانقدر،فرهنگیان گرانمایه با سلام و خجسته باش فرا رسیدن سال نو،امیدواریم که سال پیش رو منشا خیر و برکت و صحت و سلامت برای همه ی رنج دیدگان باشد.
اکنون که ما مشغول دید و باز دیدهای نوروزی و پاسداشت این آیین دیرپای ایرانیان روشن اندیشیم ، رسول بداقی معلم زندانی هفتمین نوروز خود را در زندان بدون حتی یک روز مرخصی می گذراند.بداقی معلم دلسوز و فداکاری است که فرزندان دو قلویش ستایش و شکیبا تقریبا از نزدیک به دوسالگی تا به امروز چشم انتظار بازگشت پدرشان به خانه اند.دختر بزرگ او شبنم که در آن زمان دوران راهنمایی را سپری می کرد و اکنون دانشجوست چشم به راه پدری است که چشم و چراغ معلمان حق طلب ایران است.در کنار این سه فرزند باید یاد کرد از زنی صبور که با وجود تمام مسائل و مصائب زندگی، چه رنج ها و مشقت ها را به جان خریده تا با تربیت شایسته ی فرزندان،آبرومندانه از یک سو که از پس مخارج آن ها بر می آید، از سوی دیگر مرارت های مضاعفی را تمام این سال ها برای ملاقات خود و فرزندانش با همسرش نیز به دوش کشد.
همکاران گرامی!
در همان ماه های اول دستگیری آقای بداقی بعد از آنکه هیچ تماسی از او با خانواده صورت نگرفت و در عوض اخبار نگران کننده ای از او به بیرون رسید،متاسفانه مادر ایشان از غم و اندوه بسیار وضعیت فرزند ،دار فانی را وداع گفت، با این وجود، متاسفانه اجازه حضور به آقای بداقی در هیچ یک از مراسم های یادمان مادر داده نشد.
در حالی که در 13 مرداد94 حکم 6 سال زندان رسول بداقی(بدون یک دقیقه مرخصی) به پایان رسیده بود و خانواده و فرزندان ایشان همراه جامعه ی معلمان مشتاقانه و بی تابانه منتظر آزادی بی قید و شرط رسول بودند،با کمال تعجب شاهد محاکمه ی دوباره ی و محکوم کردن ایشان به سه سال زندان علاوه بر 6 سال پیشین شدند . متاسفانه در روزهای اخیر این حکم ظالمانه در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد.
اما دردناک تر اینجاست که رسول بداقی به دلیل رنج ها و مرارت های زندان طولانی و انفرادی های زیاد و در معرض نور نبودن و عواملی از این دست تقریبا نیمی از بینایی چشم چپش را از دست داده است.
ما علی رغم ظلم های پی در پی و دامنه داری که بر رسول بداقی معلم رفته و او گناهی جز دردمندی و انجام وظیفه ی معلمی نداشته، امیدواریم مسئولان قضایی و دولتمردان لااقل شرایط انتقال او را به بیمارستان برای انجام معالجات چشم پزشکی فراهم آورند.اگر این ستم همچنان در حق رسول بداقی استمرار داشته باشد،متاسفانه او بینایی خود را از دست خواهد داد.
آیا مسئولی هست که پاسخگو باشد که این همه فشار و ستم بر یک معلم برخاسته از کدام اصول اسلامی،اخلاقی و معیارهای عدالت ورزانه است؟
جامعه ی معلمان با کمال شگفتی هیچ پاسخی برای این همه کینه توزی نسبت به یک معلم زحمت کش آبرومندی که برای تامین مخارج زندگی خود ابایی از کارگری هم نداشته را به راستی در نمی یابد.
امیدواریم اینک که پا در سالی نو گذاشته ایم، وجدان های خفته و ساکت دولتمردان بعد از گذشت این همه سال و ستم نسبت به این معلم زحمت کش تا حدودی بیدار شده و زمینه را برای پیشگیری از یک فاجعه ی بیشتر فراهم نمایند.
کمترین انتظار جامعه ی معلمان از شادمانی هایی که برای نتایج انتخابات در تهران و پاره ای از شهرستان ها بر سر پیروزی لیست امید صورت گرفت،این است که چشمه ای از آن را در عمل در حق یکی از رنجدیده ترین معلمان این کشور مشاهده کنند.
کانون صنفی فرهنگیان گیلان 2_1_95