خبر فوت خانم فروزان مرا یاد خاطره ای از ایشان انداخت ؛شايدباخبر باشيدکه اموال فروزان در اول انقلاب (مثل خیلی ازهنرپيشگان دیگر) مصادره شد،ازجمله خانه اودرخيابان ايتاليا،که ویلایی بسياربزرگ و شیک بود و بنیاد مستضعفان انجاراگرفت،درآن ساختمان همه ی اموربنيادانجام میشد،ازجمله دفتر مجله(جانباز)ارگان بنيادهم انجامنتشر میشد،درسال1366که من معاون سردبیر مجله بنیادبودم،نگهبانهاي ساختمان گفتند؛هرشب خانمی مياداينجا و باغرور تمام وارد ساختمان میشه و باغچه را آب میده وميره!
یکشب تعدادی از مدیران تصمیم گرفتند شب بمانندوازکاراين (بانوي شبانه)سردربياورند،که من هم حضور داشتم وديدم فروزان با همان زیبایی خاصش وبامتانتي بی مانند واردشد،و بدون هیچ کلامی به آب دادن باغچه پرداخت،
بقیه دوستان از ترس بدنام شدن!!جرات همکلامي بااورا نکردند،امامن(که هرگزبلدنبودم ونيستم همرنگ جماعت باشم) واعتقادات خاص خودم راداشتم ودارم،
جلو رفتم،سلام کردم و گفتم:خانم فروزان من روزها اينجانمازميخوانم،شمابعنوان مالک این خانه راضی هستيديانه؟
پاسخ فروزان تاابددردل ومغزم ماندگارشد،که فقط یک جمله گفت:
آقاپسر،اگر قبل از انقلاب نمازخوان بودی،من راضیم، اما اگربنابر مصلحت این روزگارمومن شدي ومثل خيليها (نمازوحشت!!!)ميخواني، هرگز راضي نیستم!!!
خاطره ای از:امیر امینی