شعله پاکروان :هم اکنون در سالن ایستگاه سعدی مترو نشسته ام تا به اطلاع دوستان نازنینم برسانم،
صبح امروز در دادگاه کیفری شماره دو ، کارکنان دولت ، واقع در خیابان داور ، سیمین عیوض زاده ، هاشم زینالی و دیگر دستگیر شدگان تحصن اوین روبروی قاضی نشستند تا عدالت را طلب کنند . دادگاه غیر علنی بود . ازینرو نمیدانم چه گفتگویی بین قاضی و دوستانم رد و بدل شد .
اما این را میدانم که مادران همراه سیمین و اکرم ، با نوشته هایشان به قاضی اعلام کردند که قلم او دو راه بیشتر ندارد . یا بچرخد برای جاری شدن عدالت و حکم برائت این مظلومان مبارز و معترض را امضا کند ، یا بچرخد برای چرخیدن آسیابی که با خون بهترین فرزندان این سرزمین میچرخد . اوست که تصمیم میگیرد به صف انسانیت بپیوندد یا در صف دشمنان آزادی جای گیرد .
دو سه بار سرک کشیدم و داخل دادگاه را دیدم. اتاق پر بود از مبارزینی که در جایگاه متهم نشسته بودند . کسانی که برای آزادی و عدالت از پا نمینشینند . کسانی که شادی را برای همه ایرانیان میخواهند . کسانی که خود را برای روزهای سخت آماده کرده اند . اینان میدانند که در چه نقطه تاریخی مهمی رندگی میکنند . در راهروی دادگاه ، فعالین مدنی و اجتماعی نامداری منتظر بودند تا یاران استوارشان از اتاق بیرون آیند تا معلوم شود قاضی کدام راه را انتخاب کرده است .
..........
پ . ن : من موفق نشدم تا پایان دادگاه بمانم . اما با چشم قلبم میبینم که سرزمینم ابستن خبرهاست . خبرهایی که قطعا عدالتخانه را تحت تاثیر قرار خواهد داد .
برخی از زنانی که مادرانه از متحصنین حمایت کردند به دلایلی موفق نشدند در دادگاه حضور پیدا کنند . آنان روز یکشنبه خواسته هایشان را نوشتند و به اطلاع مخاطبین رساندند .
منتظرم خبرهای خوب بشنوم از امید علیشناس که با چشمهای نگران در راهرو منتظر مادرش بود . قلب آدم به تپش میافتد وقتی رابطه مادر و فررند میدان عمل را تسخیر میکند . چنان که سیمین و امید ، چنان که اکرم و سعید ربوده شده ، چنان که همه ستم دیده دادخواه که در کنار مادران ویاوران داد خواه قرار خواهند گرفت .
صبح امروز در دادگاه کیفری شماره دو ، کارکنان دولت ، واقع در خیابان داور ، سیمین عیوض زاده ، هاشم زینالی و دیگر دستگیر شدگان تحصن اوین روبروی قاضی نشستند تا عدالت را طلب کنند . دادگاه غیر علنی بود . ازینرو نمیدانم چه گفتگویی بین قاضی و دوستانم رد و بدل شد .
اما این را میدانم که مادران همراه سیمین و اکرم ، با نوشته هایشان به قاضی اعلام کردند که قلم او دو راه بیشتر ندارد . یا بچرخد برای جاری شدن عدالت و حکم برائت این مظلومان مبارز و معترض را امضا کند ، یا بچرخد برای چرخیدن آسیابی که با خون بهترین فرزندان این سرزمین میچرخد . اوست که تصمیم میگیرد به صف انسانیت بپیوندد یا در صف دشمنان آزادی جای گیرد .
دو سه بار سرک کشیدم و داخل دادگاه را دیدم. اتاق پر بود از مبارزینی که در جایگاه متهم نشسته بودند . کسانی که برای آزادی و عدالت از پا نمینشینند . کسانی که شادی را برای همه ایرانیان میخواهند . کسانی که خود را برای روزهای سخت آماده کرده اند . اینان میدانند که در چه نقطه تاریخی مهمی رندگی میکنند . در راهروی دادگاه ، فعالین مدنی و اجتماعی نامداری منتظر بودند تا یاران استوارشان از اتاق بیرون آیند تا معلوم شود قاضی کدام راه را انتخاب کرده است .
..........
پ . ن : من موفق نشدم تا پایان دادگاه بمانم . اما با چشم قلبم میبینم که سرزمینم ابستن خبرهاست . خبرهایی که قطعا عدالتخانه را تحت تاثیر قرار خواهد داد .
برخی از زنانی که مادرانه از متحصنین حمایت کردند به دلایلی موفق نشدند در دادگاه حضور پیدا کنند . آنان روز یکشنبه خواسته هایشان را نوشتند و به اطلاع مخاطبین رساندند .
منتظرم خبرهای خوب بشنوم از امید علیشناس که با چشمهای نگران در راهرو منتظر مادرش بود . قلب آدم به تپش میافتد وقتی رابطه مادر و فررند میدان عمل را تسخیر میکند . چنان که سیمین و امید ، چنان که اکرم و سعید ربوده شده ، چنان که همه ستم دیده دادخواه که در کنار مادران ویاوران داد خواه قرار خواهند گرفت .