آنها در درازنای تاریخ ویژگی جالبی از خود نشان داده اند.زمانی که کشورشان در مسیر رشد و ثروت قرار می گیرد گویا نمی توانند بپذیرند که این پیشرفت از آن آنهاست. به هر شکلی دست به تخریب ناخودآگاه آن می زنند.تقریبا بسیاری از دودمانهای پادشاهی ایران به همین شکل از میان رفته اند.ایرانیان یا خود شورش کرده اند و یا در برابر دشمن بیگانه به مبارزه جانانه دست نزده اند.
حتی پس از رشد اجتماعی و اطلاعاتی معاصر باز هم این ویژگی حفظ شده است.
در سال 1979 ایرانیان در حالی شورش کردند که کشورشان در مسیر رشدی بسیار سریع از هر نظر قرار داشت.
رفاه جامعه ایرانی بسیار بالا رفته بود، رشد اقتصادی ایران رکورد جهانی را شکسته بود، رشد هنر و فرهنگ و ورزش ایران در مسابقات جهانی نمایان شده بود، ایران محلی برای گردهمایی توریستها شده بود، و این کشور همیشه در صدر اخبار جهان به عنوان یک کشور کهن اما متمدن بود. بطوری که رسانه های مهم جهان هر روز مصاحبه هایی با مقامات ایرانی پخش می کردند.
متخصصین این کشور در سازمانهای جهانی دارای پست های مهمی بودند و سازمانهایی نیز به دست ایران راه اندازی شده بود از جمله گات (تجارت جهانی امروزی)، اوپک و یا سازمان حمایت از گردشگری که مقر همه این سازمانها قرار بود در ایران باشد که به دلیل انقلاب اتفاق نیفتاد.
طرح های اقتصادی ایران آنچنان بود که اکنون پس از نزدیک چهل سال هنوز از آنها استفاده می شود. برای نمونه متروی تهران و یا برج مخابراتی میلاد تاور و خیلی از طرح های دیگر بر جای مانده از دوران پیش از 1979 می باشد.
استادیوم ورزشی صد هزار نفری که قرار بود میزبان المپیک 1984 باشد به دلیل تجملی دانستن این بازیها از سوی روحانیون، برای همیشه از برگزاری المپیک محروم شد.
تقریبا می توان گفت رشد چشمگیر در همه زمینه ها وجود داشت. در زمینه سیاست نیز شاه ایران از سال 1977 فضای سیاسی ایران را با آزادی همراه کرد که به شورش مذهبیون انجامید.
آنچه از این اتفاقات بر می آید نشانگر خودکشی دسته جمعی ملتی است که نمی تواند رفاه خود را ببیند. ایرانیان در میان خودشان معتقدند که انگلستان می گوید برای تسلط بر اعراب آنها را سیر نگهدار و برای تسلط بر ایرانیان آنها را گرسنه.
اگر این درست باشد ایرانیان. باید بدانند که حکومت فعلی هیچگاه برای آنان رفاهی فراهم نخواهد کرد. چرا که ادامه حاکمیتش به ادامه روند فعلی بستگی داره.
بررسی شرایط ایران در 37 سال گذشته نیز نشان می دهد حکومت هیچ تلاشی برای افزایش سطح رفاه مردم نکرده است. ممکن است فرازهایی در این دوره وجود داشته باشد اما بطور کلی هیچگاه مردم ایران از مشکلات اقتصادی رها نخواهند شد.
اما آنان هنوز امیدوارند با برداشتن تحریم های اخیر کشورشان متحول شود.
چیزی که آنان درک نمی کنند این است که حاکمیت نمیخواهد مردمش روی رفاه و خوشبختی را ببینند.
هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و رییس جمهورهای پیشین هم همگی در همین راستا پیش رفته اند. خاتمی اگر ده درصد اوضاع را درست کرد احمدی نژاد 40 درصد منفی خراب کرد.
این سیاست حکومتی ست که کشورش را هر روز به شرایط صدر اسلام نزدیک تر کند. فساد در ایران به حدی در حال فوران است که به نظر می رسد واقعا هیچ یک از مسولان نمیخواهند جلوی آن را بگیرند. اگر در اروپای ما چنین اتفاقاتی می افتاد حکومت به طور دسته جمعی استعفا می داد و به گونه ای گم می شد که اثری از هیچ یک از آنها پیدا نباشد اما مردم ایران برای فسادهای مسولان کشورشان جوک می سازند و می خندند.
به نظر می رسد مردم ایران پس از چهار دهه هنوز به روحانیون امید دارند.
و این امید در نفراتی که در رای گیری انتخابات شرکت می کنند قابل لمس است. با این اوصاف به نظر نمی رسد تا دو نسل آینده شرایط جامعه ایرانی به ویژه از نظر اقتصادی تغییری کند. باید دید نسل کنونی برای آیندگان چه پاسخی در قبال انفعال خود خواهند داشت.
روزنامه دلاسرا.Corriere Della Sera