اخباروگزارشات کارگری22بهمن1394

اخباروگزارشات کارگری22بهمن1394
22بهمن1357:نقش برجسته وغیرقابل انکار کارگران در سرنگونی رژیم سلطنتی
22بهمن1394:کارگران معترض ازجمله23کارگرکارخانه مس خاتون آباد در زندان دولت اسلامی
- فرازهایی از یدالله خسروشاهی درباره نقش کارگران نفت در سرنگونی رژیم سلطنتی:
- ترجمه فرانسه فراخوان برای آزادی کارگران بازداشتی مس خاتون آباد متحدانه اقدام فوری بعمل آوریم برای توزیع بین تشکل های کارگری ونهادهای فرانسه زبان:


- متن اعتراض محمود صالحی به ۹ سال زندان تعزیری

- مانور بسیج ضد اغتشاش ،وحشت ازپیشروی جنبش مطالباتی کارگران

فرازهایی از یدالله خسروشاهی درباره نقش کارگران نفت در سرنگونی رژیم سلطنتی:

این ها قبلا یک کمیته مخفی برای سازماندهی اعتصابات نفت در تهران تشکیل داده بودند. سال 53 وقتی ما دستگیر شدیم سندیکا را منحل کردند و اجازه ندادند تا تشکیل شود. منتهی در سال 55 با فشار کارگران دوباره انتخابات برگزار کردند و عده ای انتخاب شدند.همین منتخبان سندیکا بودند که بعد از آزادی به خانه من برای دیدار آمده بودند و همین ها هم در کمیته مخفی بودند.

وقتی هنوز کارمندان به اعتصاب نپیوسته بودند و کار می کردند، کمیته اعتصاب هفت نفر بود. بعدها که پس شهریور 57 کارمندان به اعتصاب پیوستند و کارگران نفت خوزستان هم به اعتصابیون اضافه شدند ، یک کمیته سراسری اعتصاب به تعداد 14 نفر تشکیل شد.

این ها در 17 تیرماه 57 نامه ای به مسئولین شرکت نفت نوشتند که ما مشکل مسکن داریم و اگر ظرف دو ماه به مشکل ما رسیدگی نشود در مقابل شرکت نفت به همراه خانواده چادر خواهیم زد و مستقر می شویم.دوماه بعد ، روز 17 شهریور که روز قتل عام مردم در میدان ژاله تهران بود و خیلی سر و صدا بر پا کرد، مطابق با اتمام مهلت کارگران شد. منتهی کارگران به حکومت نظامی روز 17 شهریور توجهی نکردند و تعداد 200 نفر از کارگران همراه خانواده مقابل شرکت نفت چادر زدند. دو شب ماندند . چون حکومت نظامی بود ، مسئول حکومت نظامی شهرری که یک تیمسار بود به همراه چند کامیون و تانک به مقابل پالایشگاه آمدند و کارگران را تهدید کردند که اگر نروید ما حکم تیر داریم و شما را می زنیم. کسی توجه نکرد تا اینکه میله چادرها را کندند و سر خانواده ها خراب کردند و همه چادر ها را سوار ریو کردند و در شهر خالی کردند. این مسئله روز 19 شهویور بود که اعتصاب رسمی کارگران پالایشگاه تهران همان روز شروع شد.

برنامه این بود که صبح کارگران مقابل پالایشگاه جمع می شدند و بعد سوار اتوبوس می شدند و به بهشت زهرا می رفتند و برای کسانی که در درگیری ها کشته شده بودند ، قبر می کندند. در هنگام شب هم به حرکت اعتراضاتی مردم در نقاط مختلف شهر می پیوستند. یک بار به اداره مرکزی رفتند.

به این ترتیب اعتصاب کارگران پالایشگاه نفت در روز 19 شهریور شروع شد .کارگران فقط در اعتصاب بودند و کارمندان و پالایشگاه کماکان کار می کردند.

چرا که با کارگرانی که کارمند شده بودند توافق شد که یک روز در رستوران با رسیدن جمع کارگران معترض که در پالایشگاه راهپیمایی می کنند با شعار ” کارمند کارگر پیوندتان مبارک” به اعتصاب کارگران بپیوندند. که همین مسئله پیش آمد و کارگران در پالایشگاه برای اولین بار با شعار “نفت رو کی برد آمریکا ، گاز رو کی برد شوروی ، مرگ بر حکومت پهلوی” سرنگونی حکومت شاه را مطرح کردند. خیلی قبل تر از اعتراضات ماه رمضان. پس از خواست های اقتصادی که در 35 مورد مطرح شده بود ، کم کم کارگران به سمت اعلام خواست های سیاسی پیش رفتند و خواست سرنگونی حکومت شاه را با “مرگ بر حکومت پهلوی” مطرح کردند.

مهرماه کارگران که راهپیمایی کردند و با این شعار به رستوران رسیدند ، کارمندان از رستوران بیرون آمدند و گل های باغچه ها را کندند و روی سر کارگران ریختند و کارمندان هم رسما به اعتصاب پیوستند. از فردایش پالایشگاه تهران به طور کلی تعطیل شد.

از این مقطع چند نفر از کارمندان هم به عضویت کمیته اعتصاب تهران در آمدند.از آن مقطع کارمندان هم در تمام اعتراضات کارگری شرکت داشتند.یک بار در تظاهرات اداره مرکزی که کارگران شعار مرگ بر شاه سر دادند،حکومت نظامی از بیرون به شیشه ها رگبار بست که یک نفر از کارگران کشته و یک نفر هم فلج شد. بعد از این در مهرماه در اداره مرکزی اهواز عده ای از متخصصین حفاری ها اطلاعیه ای مبنی بر قصد خود برای اعتصاب را پخش کردند و کارگران هم بابت آتش سوزی سینما رکس آبادان جریحه دار بودند.

در خوزستان کارگران اعتمادی به مذهبی ها نداشتند و حرکت را چون مذهبی می دیدند به آن نمی پیوستند. منتهی مسئله سینما رکس که پیش آمد، کارگران به طور کلی دگرگون شدند و به طرف تصمیم اعتصاب پیش رفتند.آرام آرام اعتصاب از اداره مرکزی شروع شد و به کم کم نقاط دیگر آبادان کشیده شد. در مهرماه کارگران 15 روز اعتصاب کردند که با تهدید حکومت نظامی کارگران به سر کار برگشتند.کارگران در آبان ماه با سازماندهی عالی تر، اعتصاب دیگری را شروع کردند که تا سرنگونی حکومت شاه ادامه داشت.

از مهرماه اعتصابات کارگران اداره مرکزی نفت شروع شد که به سایر بخش ها کشیده شد.در مهرماه به دلیل ضعف سازماندهی اعتصابات ادامه نیافت و نظامی ها در پالایشگاه مستقر بودند تا اینکه در آبان ماه با تقویت سازماندهی اعتصابات شروع شد و تا انقلاب ادامه پیدا کرد.تولید پالایشگاه که 600 هزار بشکه در روز بود به صفر رسید و با پیوستن خارک به اعتصاب صادرات نفت هم متوقف شد. در پالایشگاه آبادان مردم با شعار “از بهر ملک و ملت ما شیر نفتو بستیم تا مرگ شاه خائن در انقلاب هستیم” راهپیمایی کردند و تا سرنگونی شاه جنبش را ادامه دادند. اینجا بود که یک کمیته اعتصاب سراسری در آبان 57 تشکیل شد.

کمیته اعتصاب شکل گرفت و یک دوره ای افرادش مخفی و تحت تعقیب بودند و حکم تیر داشتند و در خانه ها مخفی می شدند.

وقتی که فضا کمی باز شد و مخصوصا آبادان به اعتصاب پیوست کمیته اعتصاب علنی شد و سندیکای کارگران صنعت نفت ایران تشکیل شد.

یکی دو ماه قبل از انقلاب. حدود دی ماه . سندیکای کارگران نفت اعلام شد که پتروشیمی و گاز هم شامل اش می شد و همه با هم بودند. نشریه ای هم به همین نام داشتند. اخبار پراکنده و ضد و نقیض بود. این نشریه کمک کرد اعتصاب سازماندهی شود و کارگران اخبار واقعی را بخوانند تا شایعات بی مورد در بین کارگران تفرقه ایجاد نکند.این نشریه کار خوبی بود که تا سال شصت هم ادامه پیدا کرد که بعد توقیفش کردند.

ترجمه فرانسه فراخوان برای آزادی کارگران بازداشتی مس خاتون آباد متحدانه اقدام فوری بعمل آوریم برای توزیع بین تشکل های کارگری ونهادهای فرانسه زبان:

Appel

Unissons-nous pour la libération immédiate des travailleurs incarcérés du cuivre de KhatounAbadet

Cent soixante dix travailleurs de l’exploitation de cuivre de KhatounAbab de Chahr e Babak, ont été licenciés après des examens d’embauche, malgré les promesses préliminaires des responsables sur la garantie de leur d’emploi. A la suite de cette tromperie du patronat gouvernemental, les travailleurs, accompagnés de leur famille, ont organisé de larges mouvements de protestation. Mardi le 2 février, les forces de la répression sont intervenues, agressant violement les travailleurs, tout en arrêtant 28 protestataires qui ont été incarcéré et qui ne sont pas encore libérés. La répression contre les travailleurs sans ressources dans cette région possède une long et douloureuse historique.

A tous les hommes épris d’égalité et de liberté

A tous les membres et représentants syndicaux à travers le monde

A tous les partis et organisations progressistes, défenseurs de liberté et droits des travailleurs.

Nous, une partie des anciens représentants des organisations ouvrières en Iran et actuellement militants ouvrière à l’extérieur du pays, dans le but de défendre le mouvement ouvrier d’Iran et des travailleurs iraniens, vous invitons à signer la présente pétition pour déclarer votre solidarité avec les travailleurs emprisonnés.

Le texte de la pétition :

Les travailleurs des sociétés de cuivre de KhatounAbad de Chahr e Babak doivent être rapidement libérés.

Depuis mardi le 26 janvier 2016, 28 travailleurs protestataires de l’industrie de cuivre de KatounAbad sont incarcérés. Suivant les déclarations de l’avocat de certain de ces travailleurs, aucune décision n’a encore été prise par les autorités de l’Etat pour la libération de ces travailleurs.

Les travailleurs des entreprises dépendant de l’industrie de cuivre de KatounAbad, ont travaillé près de quatre ans avec des salaires de misère dans l’espoir d’être intégré au projet de raffinage. Au début du démarrage du projet, Saad Mohammadi, l’avant dernier PDG de la compagnie du cuivre, avait promis d’embaucher tous ces travailleurs au moment du lancement officiel des usines. Mais, l’année dernière, l’agglomérat de cuivre a décidé d’organiser des examens pour pourvoir les forces nécessaires à la compagnie. Sachant que ces examens pourront menacer sérieusement leur sécurité d’emploi, les travailleurs accompagnés de leur famille ont à plusieurs reprises organisé des rassemblements durant toute l’année dernière. Finalement, après ces examens, 170 travailleurs, ont été licencié, malgré les promesses initiales des responsables. A la suite de cette tromperie des responsables officiels du patronat gouvernemental, les travailleurs accompagnés de leur famille ont organisé le 2 février, de vastes rassemblements de protestations qui ont été attaqués et réprimés par les forces de répressions et des agents de sécurité. Lors de cette répression, 28 travailleurs ont été arrêtés et depuis ils sont incarcérés.

La répression et reniement des droits dans cette région industrielle ont une longue histoire :

Les travailleurs du complexe minier de KhatounAbad sont confronté depuis des années aux problèmes de travaille difficile et de manque de sécurité d’emploi. Leurs revendications ont toujours été réprimés durement et dans le sang. Ces dernières années la méthode de promesses non tenues étaient largement utilisées par l’administration et les responsables gouvernementaux. Les travailleurs iraniens et du monde entier se rappellent qu’en janvier 2004, à la suite du licenciement de 200 travailleurs du complexe minier de KhatounAbad de shahr e Babak de Kerman, les travailleurs accompagnés de leur famille ont organisé des grèves et cite in. Comme ces actions n’ont donné aucun résultat, les travailleurs ont occupé la route de KhatounAbad à la ville de Chahr e Babak. Les forces de répression de la République Islamique sont alors intervenues en utilisant tous les moyens, y compris des hélicoptères, et ont dispersé la manifestation. Ensuite, la manifestation s’est déplacée devant la préfecture de Char e Babak. Les forces de l’ordre ont alors ouvert le feu sur les manifestants et tué quatre travailleur et un enfant. La nouvelle de ce massacre par le régime islamique s’est rapidement répandu au niveau international et une campagne mondiale contre ce crime a été organisée.

Nous condamnons sérieusement le licenciement de 170 travailleurs de la compagnie de cuivre de KhatounAbad, la répression de la protestation des travailleurs et l’arrestation de 28 d’entre eux et demandons leur libération immédiate et sans condition ainsi que la libération de tous les travailleurs emprisonnés.

Si vous voulez mettre votre signature, par solidarité, en bas de ce texte, nous vous prions de nous contacter rapidement par courriel aux adresse ci-dessous ;

Ali Pitchgah, l’ancien représentant du conseil de la raffierie de pétrol de Téhéran

Morteza Afshari, l’ancien représentant des travailleurs des imprimeries de Téhéran

Ali Mobaraki, l’ancien représentant du syndicat des projets d’Abadan



متن اعتراض محمود صالحی به ۹ سال زندان تعزیری

((روسا و مستشاران محترم دادگاه تجدید نظر استان کردستان))

با سلام

احتراما” عطف به دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۸۷۱۲۱۰۰۶۰۸ مورخ ۱۴/۶/۱۳۹۴ در پرونده به کلاسه ۹۴۰۴۹۶ شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج که در تاریخ ۲۵/۶/۹۴ به اینجانب محمود صالحی بدون در اختیار قرار دادن یک برگ از دادنامه ابلاغ گردیده است در فرجه قانونی مراتب اعتراض و تجدید نظر خواهی شدید خود را نسبت به دادنامه موصوف اعلام نهایتا” نقض و فسخ دادنامه تجدید نظر خواسته بنا به دلائل ذیل را استدعامندم.

آنچه شایان توجه است دادگاه محترم صادر کننده حکم بنده را بدون دلیل محکمه پسند و بدون عنایت و توجه به دفاعیات به حق و مشروع و موجه بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال و نیم حبس تعزیری و بابت عضویت در جمعیت های معارض کشور به تحمل ۵/۷ سال حبس تعزیری جمعا” به ۹ سال زندان محکوم گردیده ام که بنا به دلائل ذیل مخدوش می باشد زیرا:

همانطور که از محتویات پرونده مستناد می گردد اینجانب هیچگونه تبلیغاتی را که مغایر با مصالح نظام جمهوری اسلامی ایران باشد به انجام نرسانیده ام و هیچگونه حرکات و اظهارات که قانونا” جرم تلقی گردد حادث نگردیده است و چنانچه اظهارات و دفاعیاتی در رابطه با حقوقات و تشکلات کارگری و کارفرمایی تحقق پذیرفته باشد همه آنان در چارچوب قانون بوده و بر اساس موازین و مقررات قانون کار انجام پذیرفته است و این نیز در راستای مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی به منظور حفظ حقوق کارگران در جامعه بوده است که مسئولین مملکتی که وظایف آنان در رابطه با حفظ حقوق کارگران است بر همین مطالب معروضه تاکید داشته و بر آن اصرار ورزیده اند و بنده نیز در همین چارچوب مطالب کارگری در راستای حفظ حقوق آنان معروض داشته ام.

لازم به ذکر است در دادنامه معترض عنه قید گردیده که گویا در سال ۱۳۶۳ که فی الواقع سال ۱۳۶۵ می باشد، بنده را با تسلیحات غیر مجاز دستگیر و در این رابطه پرونده ای مطرح و همچنین اشاره نموده که گویا دارای سوابق متعدده کیفری می باشم که این نکته نیز عاری از حقیقت است و باید به عرض برسانم حسب دادنامه به شماره ۶۵۵/۱۳۰/۲۲ مورخ ۱/۱۰/۶۵ شعبه اول دادگاه انقلاب سقز به اتهام هواداری از کومه له به ۳ سال حبس تعزیری محکوم که مدت محکومیت را به مدت مذکور متحمل گردیده و پرونده مذکور مختومه و به اتمام رسیده است.

همچنین در دادنامه معترض عنه اشاره گردیده که گویا اینجانب در کومه له حضور فعال داشته و در کنگره متشکله در کردستان عراق به این اتهام تحت تحقیب بوده ام که حسب دادنامه به شماره ۶۳۰ مورخ ۲۱/۴/۷۹ در پرونده به کلاسه ۷۹/۵۵۸ شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر استان کردستان با تحمل ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم و حکم نیز اجرا گردیده است و در نهایت پرونده مورد اشاره نیز اختمام یافته است.

لازم به ذکر است به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور از طریق شرکت در اغتشاش و تجمع غیر قانونی مورخ ۱۲/۲/۸۳ به مناسبت روز جهانی کارگر اینجانب بدون دلائل مثبته به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و با ۳ سال تبعید آزاد به شهر قروه محکوم که با اعتراض به دادنامه صادره به شماره ۲۵۸ مورخ ۲۱/۱/۸۴ در شعبه هفتم دادگاه تجدید نظر استان کردستان تحت رسیدگی قرار گرفته و ضمن نقض دادنامه تجدید نظر خواسته آن را به دادگاه بدوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سقز اعاده که دادگاه رسیدگی کننده مرجوع الیه پس از یک سلسله رسیدگی وفق دادنامه به شماره ۹۶۵ مورخ ۲۵/۷/۸۵ در پرونده به کلاسه ۸۵/۱۷۲/۳۸۲/۱ شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سقز به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم گردیده ام که با اعتراض به حکم صادره مجددا” در شعبه هفتم دادگاه تجدید نظر استان کردستان وفق دادنامه شماره ۱۸۱۷ مورخ ۲۶/۱۲/۸۵ با تعلیق ۳ سال حبس از ۴ سال مورد نظر به اعمال یک سال حبس تعزیری محکوم و یک سال حبس مورد اشاره نیز اجرا و اعمال گردیده و پرونده مختومه و در ضمن در مدت ۳ سال تعلیقی نیز مرتکب هیچگونه جرائمی نگردیده ام .

نکته دیگر مورد اشاره در مورد دادنامه معترض عنه بیان داشته که گویا اینجانب علیرغم انکار هر گونه وابستگی به کومه له در چارچوب سیاست همان سازمان گویا مبادرت به ایجاد تشکل های کارگری در راستای سیاست آن سازمان گردیده ام که این اتهام نیز عاری از حقیقت است. زیرا قبول دارم که در راستای تشکیل تشکل های کارگری نقش داشته و دارم. ولی تمام تلاش من در چارچوب قانون کار بوده و می توانم به چند تشکل اشاره کنم که در تاسیس ان نقش داشته و یا خود بانی ان بودم و این تشکل ها همگی به استناد قانون کاربه ثبت رسیده است از جمله : ۱ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای سقز و حومه ۲ – شرکت تعاونی مصرف کارگران خبازیهای سقز و حومه ۳ – شرکت تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه ۴ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای بانه و حومه ۵ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای مهاباد و حومه ۶ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای مریوان و سروآباد ۷ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای بوکان و حومه ۸ – انجمن صنفی کارگران خبازیهای دیواندره و حومه، در نهایت آخرین تشکل کارگری موسوم به کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری است که مطلب مورد اشاره در دادنامه این قسمت اخیر است که باید به عرض برسانم در اردیبهشت سال ۱۳۸۴ این کمیته تاسیس شد و در ۱۳/۶/۸۸ به استناد” ماده ۱۳۰ قانون کارگر و بمنظور تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلامی و دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی و در اجرای اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، کارگران واحدهای تولیدی، صنعتی،کشاورزی، خدماتی و صنفی می توانند نسبت به تاسیس انجمن های اسلامی اقدام نمایند.” طبق ماده ۱۳۱ قانون کار در تاریخ ۱۳/۶/۸۸ مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری برگزار شد و در آن مجمع عمومی اساسنامه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری به تصویب اعضای شرکت کننده در مجمع عمومی رسید و بعد از آن اعضای هیئت اجرایی و بازرسان از طرف شرکت کنندگان انتخاب شدند.

به استناد بند ۲ از ماده ۱۳۱ قانون کار جمهوری اسلامی ایران مشخصات کامل محل کار و زیست اعضای هیئت اجرایی و بازرسان همراه با اساسنامه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری طی نامه مورخ ۱۷/۸/۸۸ جهت ثبت به وزارت کار جمهوری اسلامی ایران ارسال شد.

وزارت کار بعد از مدتی در تاریخ ۱۰/۱۱/۸۸ طی نامه ۸۴۹۳۶ به شخص من ( محمود صالحی) اعلام کرد که کمیته مورد نظر ثبت نخواهد شد که تصویر آن تقدیم حضور است.

بنابراین با عنایت به مراتب منعکسه و دقت نظر در محتویات مدارک تقدیمی و دفاعیات ابرازی هیچگونه تبانی در راستای سیاست های کومه له در میان نبوده و نیست و عملکرد بنده و اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری کاملا” منطبق با موازین قانون کار بوده است.

در پایان ضمن اشاره دادگاه صادرکننده حکم به این نکات ابرازی اضافه نموده بنا به گزارشات و مستندات اداره اطلاعات استان کردستان که مستندات همان مواردی معروضه است و غیر از آن اداره اطلاعات استان کردستان فاقد هر گونه مدارک مستند و واقعی علیه بنده است.

مزیدا” یادآور می شوم که بنده علیه اداره اطلاعات شهرستان سقز مبنی بر توقیف غیر قانونی اعلام شکایت نموده و نهایتا” با اعلام رضایت به اداره متشکی عنه با وساطت دیگران اعلام رضایت نمودم و بر اساس دادنامه به شماره ۱۱۹۶ مورخ ۸/۲/۸۰ در پرونده به کلاسه ۷۲۸/۸۰ شعبه سیزدهم دادگاه عمومی سنندج حکم برائت اداره اطلاعات صادر گردید و از آن تاریخ یعنی طرح این شکایت بطور مدوام و مرتب متاسفانه اداره اطلاعات سقز تشکیل پرونده و هر بار به اتهامات ناروا مرا تحت تعقیب قرار داده است.

علاوه بر مراتب معروضه فوق الذکر و دلائل و مستندات تقدیمی به عرض می رساند در طی سالیان متمادی محبوس بودن در زندان و فشار های روحی و روانی و فقدان مراقبت های پزشکی با عنایت به نامه شماره ۱۱۳۲۹/۴۸۵۶/۸۶/ م/۱۸ مورخ ۷/۱۱/۸۶ پزشکی قانونی استان کردستان که از طرف زندان مرکزی سنندج و به دستور دادستان وقت استان کردستان معرفی گردیدم، شدیدا” به بیماری قلبی و عروقی و کلیه و مجاری ادرار مبتلا شدم. متاسفانه متعاقبا” در تاریخ ۸/۲/۹۴ از طرف اداره اطلاعات شهرستان سقز به نیابت اداره کل اطلاعات استان کردستان د رمنزل شخصی خود بدون اینکه هیچ جرمی مرتکب شده باشم بازداشت و سپس مرا به سلول مخوف اداره کل اطلاعات استان کردستان دلالت و انتقال و نظر به اینکه اداره اطلاعات پرونده پزشکی مرا با خود برده و با اطلاع از مریضی من بود، به مدت ۳۶ ساعت داروهایم را قطع و قطع داروهایم منجر به بالا رفتن فشار خونم شد و در نتیجه هر دو کلیه ام از کار افتاد و سه روز آخر بازداشت در بیمارستان توحید بنام مستعار بستری و دو بار همو دیالیز شدم و بعدا” با اخذ کفیل آزاد گردیدم.

اکنون به دنبال آن حسب تصویر مصدق کارت پیوستی و پرونده بالینی متشکله و گواهی بیمارستان امام خمینی سقز، هفته ای دو بار روزهای شنبه و سه شنبه هر بار به مدت ۴ ساعت در آن بیمارستان همو دیالیز می شوم که با این اوضاع و احوال و ابتلاء به از کار افتادن کلیه و اختلال شدید در قلب و عروق در کمال بی عدالتی و بدون دلایل محکم پسند بنده بیمار و از کارافتاده را مجموعا” به تحمل ۹ سال زندان محکوم و در پایان ملاطفت فرموده که مجازات اشد را لحاظ یعنی باید ۵/۷ سال دیگر زندان را متحمل شوم و دیگر نمی دانم، مرجع محترم صادرکننده حکم برای این بیماری و از کار افتادگی و نقص عضو چه جوابی خواهد داشت و چگونه پاسخگوی خواهد بود. بنابراین به استناد ماده ۴۲۶ قانون آئین دادرسی کیفری ( اصلاحی ۲۴/۳/۹۴ ) مصوب ۴/۱۲/۹۳ به الحاقات مصوب ۸/۷/۹۳ و اصلاحات مصوب ۲۴/۳/۹۴ نقض و فسخ دادنامه تجدید نظر خواسته و به استناد اصل ۳۷ قانون اساسی و بند ن ماده ۳ قانون اصلاح تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب صدور حکم برائت خویش را استدعامندم...