رادیو فردا : پس از اعلام قطع رابطه جیبوتی با ایران، موجی از تمسخر و توهین به این کشور کوچک آفریقایی، در فضای رسانههای وابسته به اردوگاه اقتدارگرایان ایران شکل گرفت. ازجمله، در برخی پایگاههای خبری و شبکههای اجتماعی آنلاین همسو با تندروهای جمهوری اسلامی، این پیام حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان در ایسنتاگرام بازتاب یافت: «در پی قطع رابطه جیبوتی با ایران، وزارت خارجه کشورمان به دیپلماتهای جیبوتی ۲۴ ساعت فرصت داد تا کشور خود را روی نقشه پیدا کنند.»
استهزاء جیبوتی محدود به همین نبود و نشد؛ چنانکه بهعنوان نمونهای دیگر، کیهان در ستون معروف خود (گفت و شنود)، با ادبیاتی وهنآلود، اقدام این کشور بسیار کوچک آفریقایی را مورد تمسخر قرار داد.
صلحستیزان و اقتدارگرایان گفتوگوگریز در ایران اما از یاد بردهاند که بهجای خنده بر جیبوتی باید همپای دیگر ایرانیان، زانوی غم بغل گیرند. کشوری که امروز بهانهای برای تمسخر و توهین راست افراطی شده، تا همین چند سال پیش موجبی برای مباهات جمهوری اسلامی و دولت احمدینژاد بود.
ایران و جیبوتی در دوران احمدینژاد
جیبوتی کشوری بسیار کوچک با مساحت حدود ۲۳ هزار کیلومتر مربع (کمتر از یک و نیم درصد مساحت ایران) و جمعیتی حدود ۸۲۰ هزار نفر (کمی بیش از یک درصد جمیعت ایران) است؛ کشوری در شمالشرق آفریقا (کنار خلیج عدن و دریای سرخ).
افزون بر نیمی از جمعیت جیبوتی زیر خط فقر قرار دارند و نرخ بیکاری در آن، بسیار بالا (حدود ۵۰ درصد) است. وضع بهداشت و درمان و آموزش، همچون وضع اقتصاد در این کشور ـ که حدود ۹۴ درصد جمعیت آن مسلمان هستند ـ ناگوار است.
چنین کشوری با ابعاد و مختصات و ویژگیهای فوق اما عرصهای برای جلوهگری و جولان احمدینژاد (رییسجمهور محبوب رهبر جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰) میشود و پروژهٔ افزایش «عمق استراتژی» نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه را تکمیل میکند.
شهریورماه ۱۳۸۵ احمدینژاد برای سه روز میزبان همتای اهل جیبوتیاش میشود. رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از ورود عمر گیله (رییس جمهور جیبوتی) «در صدر یک هیأت عالیرتبه سیاسی و اقتصادی» خبر میدهند؛ بیآنکه کسی از اردوگاه اقتدارگرایی در ایران، به پرسش در مورد فواید این دیدار و تعمیق مناسبات میان دو کشور بپردازد. بدیهی است که هیچ نشانی از تمسخر و توهین جیبوتی نیز در کار نیست.
دو سال بعد (اسفندماه ۱۳۸۷) نوبت احمدینژاد رسید که «در رأس یک هیأت عالی سیاسی ـ اقتصادی» به جیبوتی سفر کند.
ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از «امضای چندین موافقتنامه مهم اقتصادی و تجاری» در این سفر خبر میدهد. احداث مرکز فنی و حرفهای در جیبوتی، اعطای وام به بانکهای این کشور و ارائه بورسیههای تحصیلی به دانشجویان جیبوتی در ایران ازجمله سندهای امضا شده هستند.
احمدینژاد در کنفرانس مطبوعاتی اعلام میکند: «احساس من این است که در خانه خودمان و در جمع برادران خودم هستم. ما مصمم هستیم روابط دو کشور را هر چه بیشتر گسترش دهیم.»
هفتماه بعد که منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت به جیبوتی میرود، مشخص میشود که ایران احداث ساختمان مجمع ملی (پارلمان) جیبوتی را نیز عهدهدار شده است.
درآمد نجومی نفتی دولت احمدینژاد، چنین ریختوپاشهایی را مفروض میساخت؛ و البته از خیل «دلواپسان»، آنروز کسی نگران این هزینهکردها نبود و کوچکی جیبوتی را به ریشخند نمیگرفت.
همچون کومور و سنت وینسنت
این تنها جیبوتی نبود که از دلارهای نفتی جمهوری اسلامی منتفع میشد؛ فهرست نه چندان کوچکی از کشورهای مشابه، سفرهای بینالمللی احمدینژاد و کمکهای بیحساب و کتاب وی را تکمیل میکردند؛ از وام یک میلیارد و ۹۵۰ میلیون دلاری به سریلانکا و سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری در بولیوی و احداث درمانگاه و شبکه تلویزیونی در این کشور گرفته تا کمکهای میلیون دلاری به اکوادور و کنیا و زیمباوه و گامبیا و تانزانیا و...
و این همه، مستقل از امدادرسانی به حزبالله و حماس و کمک به سوریه و دیگر متحدان اصلی منطقهای جمهوری اسلامی بود.
اما در فهرست این کمکها، نام دو کشور گمنام بیشتر جلب توجه میکرد: کومور و سنت وینسنت.
«مجمعالجزایر کومور» (قمر) در جنوبشرقی آفریقا و در میان اقیانوس هند واقع است. کشوری با ۲۲۳۵ کیلومترمربع وسعت (کمتر از کوچکترین استان ایران: البرز)، و با جمعیتی حدود ۸۰۰ هزار نفر. کومور توانست کمکی دو میلیون دلاری از جمهوری اسلامی دریافت کند و از امداد ایران برای ساخت ۵۰۰ واحد مسکونی برخوردار شود.
«سنت وینسنت و گرنادینها» نیز دیگر کشف حیرتانگیز احمدینژاد در کره زمین بود. کشوری با مساحت حدود ۳۹۰ کیلومتر مربع (به اندازه برخی شهرهای ایران) و با جمعیتی حدود ۱۲۰ هزار نفر. جزیرهای بسیار کوچک در میان آبهای دریای کارائیب و واقع در شمال آمریکای جنوبی. این جزیره کوچک نیز توانست از ایران کمکی هفت میلیون دلاری برای احداث فرودگاه دریافت، و دانشجویانش را با بورس احمدینژاد روانهٔ ایران کند.
آیا تندروها هم گریه میکنند؟
«کیهان»ی که امروز قطع رابطه جیبوتی با ایران را به استهزاء میکشد، در اسفند ۱۳۸۷ گزارش مفصل و احساسی از سفر مهم و تاریخی احمدینژاد به جیبوتی و کومور منتشر کرده، و از جمله نوشته بود: «خیل استقبالکنندگان از رییسجمهور (احمدینژاد) و هلهله و فریادهای بلند "سلام علیکم" جمعیت، لحظاتی بهیادماندنی خلق کرده بودند که دوربینها و قلمها از عهده انتقال حس آن ناتوانند.»
چند ماه پیش (خرداد ۱۳۹۴) بود که رییسجمهور جیبوتی در گفتوگویی با روزنامه «الحیات» با اشاره به سفر احمدینژاد و درخواست وی برای افتتاح سفارت ایران گفت: «جیبوتی چنین چیزی نمیخواست تا شر ایران به این کشور نرسد.»
در اقدامی فراتر، حالا همین جیبوتی در پی عربستان و بحرین، رابطهٔ خود با ایران را پایان یافته میخواند.
میلیونها ایرانی که در انتخابات ۱۳۸۸ علیه تداوم دولت احمدینژاد به پای صندوقهای رأی رفتند، از ریختوپاشها و ماجراجوییهای بینالمللی او ـ افزون بر ناکارآمدی و بیکفایتی و سرکوبگری دولت مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی ـ خسته شده بودند. در رویکردی مشابه، اکثریت مشارکتکنندگان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، روحانی را به امید کاستن از تنش در منطقه و پیگیری مصالحه و گفتوگو و تعامل با جهان برگزیدند.
اقتدارگرایان صلحستیز جمهوری اسلامی اما سر باز ایستادن از اقدامات مغایر منافع ملی ندارند. چنین است که با حمله به سفارت عربستان، غائلهای جدید برپا میکنند.
تندروهای گفتوگوگریز نه تنها به تنشآفرینی مشغولند که بهجای گریستن بر هزینههای تحمیل شده بر کشور ـ و حتی نظام مطلوب خود ـ به تمسخر و ریشخند کشورهای دیگر مینشینند؛ کشورهایی که تا چندی پیش، میلیونها دلار برای «ساختن جهانی نو و تغییر نظام سلطه جهانی» پای آنها هزینه و حیف شده بود.
اگر اقتدارگرایان گریه کردن میتوانستند، بهجای خنده بر جیبوتی باید برای ایران میگریستند.