با سپهر، به پیشواز شب یلدا رفتیم.

پیشا پیش جشن یلدا بر شما مبارک باد.
بلند ترین شب سال که با شب چله گیری و دور هم جمع شدن و جشن ، سپری می شود تا بار دیگر سپیده سر زند.
اگر چه در چنین شب هایی، هزاران کارتن خواب و میلیون ها بی خانمان و تهیدست، از سرما خواهند لرزید.
و اگر چه هزاران زندانی ستمدیده، در سلول های خود، نگاه به سپیده دم رهایی دارند.
اما نمی شود شب یلدا را به جشن ننشست.
و این همواره پارادوکسی است در زندگی ما انسان ها که طبیعت به ما برکت می دهد اما خود، قدر ان نمی دانیم.

یلدا ما را به جشن فرا می خواند و ما خود را به تاریکی و ستم و فقر و نابرابری می خوانیم.
امید که نیکی بر بدی پیروز شود و سپیدی، سیاهی را در خود استحاله نماید. 
اما زایش سیاهی از سپیدی ، قانون طبیعت است و این همان پارادوکسی است که باید با ان کنار امد و جدل یا دیلکتیک ، طبیعی را شناخت و از ان به نفع رفاه و ازادی انسان و پاسداشت مادر همه ی زایش ها و نعمت ها بهره برد.