به دیدار مهندس عباس امیر انتظام رفته بودیم.شخصیتی که به دلیل مخالفت با گنجانیدن ولایت فقیه در قانون اساسی در سال 1358 ،مورد کینه ی روحانیون سیاسی قرار گرفت و در همان سال و با اشغال سفارت امریکا توسط دانشجویان موسوم به خط امام، به بهانه ی تماس او با سفارت امریکا،و برای انتقامجویی از او به دلیل دیدگاههای مترقی و نیز برای ساقط کردن دولت اقای مهندس بازرگان از سوی تند رو های حاکم، بازداشت شد ، مورد شکنجه قرار گرفت، حکم اعدام گرفت و سپس با یک درجه
تخفیف، به حبس ابد محکوم و 36 سال است که زندانی جمهوری اسلامی است تا تاوان مخالفت های سیاسی خود را بدهد.در حالی چنین ظلمی بر او روا داشتند که ژنرال هایزر امریکایی به ایران امد ، با برخی از یاران ایت اله خمینی بار ها دیدار کرد و ارتش را دو دستی تقدیم بهشتی و یاران ایت اله ها کرد. در حالی که تماس های امیر انتظام با اگاهی نخست وزیر وقت و در جهت منافع ملی بود.
این شخصیت ملی اما در زندان مقاومت جانانه ای از خود نشان دادو حاضر نشد کوچکترین ضعفی از خود نشان بدهد و شگفتی سرکوبگران را بر انگیخت.به دلیل شکنجه ها و حبس طولانی اما سلامتی خود را از دست داد و اینک دو سال است که ویلچر نشین شده است. اگر چه بانوی با وفای او خانم الهه میزانی،همچون شمع در پای سلامت او اب گردیده تا او را همچنان سر زنده نگه دارد.
وقتی پس از 7 سال بار دیگر این پیشکسوت زندانیان سیاسی و دوست گرانقدر و همبندی و بانوی با وفای او را دیدم، یکه خوردم و نتوانستم اشک نریزم.اما بسیار خوشحال بودم که مهندس همچنان مقاوم،سرزنده و امیدوار است.
او در پاسخ به پرسش عیساخان حاتمی و من ، در مورد همبستگی و رویکرد ان ،در تلاش برای برگزاری انتخابات ازاد و دموکراتیک، از این موضع با قاطعیت پشتیبانی کرد و خواستار این شد تا مردم ایران بتوانند در انتخاباتی، ازاد، دموکراتیک و سالم، سرنوشت خود را در دست بگیرند و اعلام کرد ؛من به عنوان یک ایرانی بر این موضع ایستاده و پشتیبانی می کنم.