علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که به خلافتش، به نادرستی، نام جمهوری داده است، در نامهای که در ۲۵ نوامبر منتشر شد خطاب به جوانان کشورهای غربی، سعی بر مظلوم نمايی و همچنين ارائه افکار قرون وسطايی خود نمود.
هر چند که اکثريت جوانان اروپايی اين نامه را نخواهند خواند و به آن توجه هم نخواهند نمود ولی اندک شماری را که بواسطه اعتقادات مذهبی شان ممکن است اين نامه را مد نظر قرار دهند، موظفيم آگاه کنيم.
بنا به آشنايی عمقيی که اينجانب با شخص علی خامنهای و همچنين ديگر سردمداران خلافتش در ايران دارم، وظيفه خود دانستم که خوانندگان احتمالی اين نامه را آگاه کنم و همچنين توجه رهبران و سياستمداران کشورهای غربی را به دوريی ها و به ترفندهای اين رژيم جلب کنم.
علی خامنهای در این نامه پس از ریختن اشک تمساح، اینچنین وانمود میکند که تروریسم اسلامی کنونی ربطی با حکومت اسلامی ايران و مذهب اسلام ندارد.
همگان از جنایات تروریستی اخیر در پاریس و همچنین جنايتهایی که در کشورهای سوریه، عراق، افغانسستان و ديگر نقاط جهان صورت گرفته اند آگاه هستند. أين جنايات که به توسط گروههای تندرو تروریست از جمله، طالبان و داعش به نام اسلام و به امید استقرار امپراتوری اسلامی انجام میشوند، سبب کشته شدن انسانهای بسياری شدهاند.
ما میدانیم که خمینی با ورودش به ایران و استقرار حکومت اسلامی، ایده برقراری شریعت اسلامی را پایهگذاری و نهادینه کرد. اگر در ایران به قول خودشان اسلام ناب محمدی و شریعت اسلام برقرار نمیشد، دیگر مسلمانان منطقه به این فکر نمیافتادند که دولت اسلامی تشکیل دهند!
مشخص است که هر جامعهای و حتی هر فردی تفسیر خودش را از هر مذهبی دارد، مسلمانهای کشورهای مختلف به اسلامهای مختلف اعتقاد دارند، هر چند حکومت اسلامی ایران و داعش هر کدام ادعا دارند که اسلام واقعی هستند، ولی مذهب یک مساله شخصی است و هر کس بسته به شناخت و درک خودش تفسیری از اسلام میکند. به همین دلیل است که نوع حکومتهای اسلامی در مناطق مختلف با هم تفاوت دارند. جمهوری اسلامی همان جنایات داعش را در داخل ایران انجام میدهد و تفاوتی بین افراط گریهای داعش و افراط گریهای جمهوری اسلامی وجود ندارد. در جامعه اسلامی ایران بانوان کمترین مقام را دارند و دگر اندیشان اجازه ابراز نظر و وجود ندارند.
علی خامنهای در ابتدای نامه خود ازحوادث تروریستی پاریس ابراز تاسف میکند ولی در مورد کشتار و جنایاتی که به دلیل تحریکات و دخالتهای حکومت اسلامیاش در منطقه اتفاق افتاده است، خودش را به فراموشی میزند. جنایاتی که در عراق و سوریه اتفاق میافتند به خاطر تحریکات حکومت اسلامی و در رأس آن علی خامنهای در عراق و سوريه و حمایت او از برادر ديکتاتورش بشار اسد هستند.
مسلمانان جهان باید بدانند که علی خامنهای و البغدادی (رهبرداعش) که خودشان را ولی امر مسلمین میدانند نگرانی مردم خود را ندارند و هدفشان سازندگی، پیشرفت و افتخارمردم خود و منطقهشان نیست. اینها فقط برای در دست نگاه داشتن قدرت است که فعالیت میکنند و مذهب را وسیله ای قرار دادهاند برای اینکه به بقای خودشان ادامه دهند.
بدیهی است که به دست گرفتن حکومت به حیله و به وسیله مذهب و ایدئولوژی امریاست ساده و بارها در تاریخ دیدهایم که حکومتهای مذهبی و ایدئولوژیکی خیلی راحت میتوانند تشکیل شوند، قدرت را در دست بگیرند، پیشروی کنند، جنگ به راه بیاندازند و جهان را نا بسامان بکنند. همآنطور که هیتلرتوانست با ایدئولوژی نژاد پرستی خود جنگ جهانی را به وجود بیاورد.
فراموش نکنیم که صدام حسین و حافظ اسد (پدر بشار اسد) پیش از به وجود آمدن جمهوری اسلامی مسلمان نبودند و حکومتشان اسلامی نبود. هر دو اینها کمونیست بودند و گرایششان به کشورهای بلوک شرق بود ولی هنگامی که دیدند که شخصی مانند خمینی بدون هیچ دانش سیاسی یا نظامی و به راحتی توانست انقلابی به راه بیاندازد و مملکتی را در دست بگیرد متوجه شدند که برگ برنده خمینی استفاده از مذهب بوده است. آنها از خمینی تقلید کردند و مذهبی و اسلامی شدند. گروههای سنی منطقه نیزگرایش به شریعت اسلام را از خمینی و سپس خامنه ای یاد گرفتند.
نامهای که رهبرحکومت اسلامی برای جوانان غربی نوشته نامه دلسوزی یا همدردی نیست. اگر این نامه را به دقت بخوانیم متوجه میشویم که پیام این نامه تشویقی برای ادامه به تروریسم و ادامه به افراطگری است. چرا که همچنان که بر اساس توهم توطئهگری حکومت خود را بنا کردند، در بسیاری از قسمتهای این نامه نیز کشورهای غربی یعنی اروپا و امریکا مسئول ایجاد تروریسم معرفی شدهاند. در صورتیکه مشخص است که برای تروریست شدن و برای افراطگرایی اسلامی باید یک پایه ایدئولوژیکی و مذهبی محکم و از قبل نهادينه شده وجود داشته باشد. بدون وجود این پایه هیچ شخصی افراط گرا نمیشود. پایه اصلی در منطقه وجود داشته واز جای دیگری نیامده است. بنیاد افراطی شدن را حکومت اسلامی ایران تنظیم و نهادینه کرده است.
بسیارمهم است به یاد داشته باشیم که صحبتهای علی خامنهای عوامفریبانه هستند و او با استفاده از اعتقادات مذهبی مردم و با توسل به تئوری توطئه، جوانهایی که متاسفانه در موقعيت ضعف اجتماعی یا فکری قرار دارند را تحت تاثیر قرار میدهد و موجب افراطی شدن آنها میشود.
این نامه دعوت و تشویقی به تروریسم است. دولتمردان اروپا و آمریکا باید بدانند و متوجه باشند که تا زمانی که افرادی مانند علی خامنهای سخنان عوام فریبانه را در جامعه انتشار می دهند احتمال اینکه افراد افراطی جدیدی وارد صحنه تروریسم شوند بسیار زیاد است.
برای ریشه کن کردن تروریسم باید بنیان ایدئولوژیک و بنیان فکری آن را از بین ببریم, باید نشان بدهيم که حکومت مذهبی حکومتی نادرست است و هیچگاه موجب رفاه، آسایش و خوشبختی مردم نشده است. جوانان غربی میتوانند به تاریخ مراجعه کنند و ببینند که در همین اروپا و در قرون وسطا، حکومتهای مذهبی موجب فساد و جنگ و ویرانی شده بودند. هر نوع حکومت مذهبی یا ایدئولوژیک بی گمان دیکتاتور خواهد بود.
بنا به باورهای حقوق بشری، متمدن و امروزين، مذهب باید یک امر شخصی باقی بماند و نباید در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند.
نظریات توطئه پنداری وسیله و حربهای شده اند برای حکومتهای ناتوان و بیکفایت که ازانجام وظیفه شانه خالی کنند. این نوع نظریات را از زمان اتحاد جماهیر شوروی به خاطر داریم، اکنون نیز سر کرده انتشار و ترویج این نوع تفکر حکومت اسلامی ایران است که همواره دیگران را مقصر میشمارد و حتی در مسائل داخل کشور تاکید به این دارد که تمامی مشکلات به خاطر وجود دشمن است. نظریه توطئه پنداری وسیله است برای حکومتهایی مانند حکومت اسلامی ایران که خودشان را توجیه کنند و با عوام فریبی مردم را وادار به سکوت کنند.
من به عنوان فردی که علی خامنهای و ماهیت حکومت اسلامی را خوب میشناسم توجه جوانان غربی و تمام کسانی را که احتمال دارد این نامه را بخوانند و تحت تاثیر ان قرار گیرند را به این نکته مهم جلب میکنم که این سخنان تزویری بیش نیستند و تنها نشان دهنده دو رویی علی خامنهای هستند.
علی خامنهای در مدت ۲۶ سال رهبریاش به جز جنایت و سرکوب کاری انجام نداده است. بیشتر مردم ایران این حکومت را از خود نمیدانند. فرهنگ تحمیلی حکومت را قبول ندارند. جوانانی که ممکن است این صحبتهای علی خامنهای را شیرین ببینند باید به کشورهایی که حکومت اسلامی دارند، از جمله به ایران سفر کنند و از نزدیک وضع مردم را مشاهده کنند.
اگر فریاد اعتراض مردم ایران به گوش نمیرسد تنها به دلیل این است که این رژیم به شدت سرکوبگر است. در همین چند هفته گذشته تعداد بسیاری از خبرنگاران دستگیر شدند، پسر دائی خود خامنهای (سراج میردامادی) که یکی از خبرنگاران ایرانی بود، پس از بازگشت به ایران (پس از آغاز رياست جمهوری حسن روحانی) دستگیر و زندانی شد و اکنون در زندان اوین به سر میبرد. علی خامنهای که وانمود میکند دلش برای خانواده قربانیان پاریس میسوزد، خودش جلاد مردم ایران و اعضای خانوادهاش است.
این حکومت هر چند وقت یک بار یک شخصیت ظاهر پسند مانند خاتمی یا روحانی را به عنوان رییس جمهور به قدرت میرساند و وانمود میکند که قابل تغییر است در صورتیکه از زمانی که حسن روحانی که به قولی «اصلاح طلب، ملایم یا معتدل»، به قدرت رسیده است، تعداد بیشتری از افرد به نسبت دوران احمدی نژاد که «تند رو» بود اعدام شدهاند. هر چند در ظاهر خیلی از این اعدامها به دلیل مواد مخدر هستند، ولی در لوای جرایم معمولی افراد سیاسی و دگر اندیشان را هم میکشند. تعداد زیادی از وبلاگنویسها در زندان هستند. یکی از همین وبلا گ نویسها، ستار بهشتی بود که او را در زندان زير شکنجه کشتند.
جامعه جهانی باید بداند که اینگونه رژیم ها اصلاحناپذیر هستند و اگر در ظاهر وانمود میکنند که مخالف تروریسم هستند ولی در حقیقت تغذیه کننده و پرورش دهنده افکار افراطی هستند وهنگامی که اینگونه افکار بین انسانهای سستمایه و خشن، انتشار پیدا میکند و تبدیل به تروریسم میشود.
برای ما ترور و تروریسم تنها کشتن افراد نیست. ترور به شکل گستردهتر آن ایجاد ترس و وحشت بین افراد جامعه است. تروریسم حکومتی همواره وجود داشته است و اختناق و سرکوبی که در جامعه ایرانی وجود دارد بزرگترین تروریسم حکومتی بر مردم محسوب میشود و بایستی از طرف ما و همگان محکوم شود.