به خاطر دارم جناب آقای دکتر روحانی در مناظره های خود خطاب به آقای دکتر علی اکبر ولایتی با لبخندی معنی دار فرمودند که : " جناب ولایتی، چرخه سانتریفیوژها باید بچرخه ، اما چرخ زندگی مردم هم باید بچرخه "
اکنون بعد از گذشت دوسال واندی از آن واقعه، شاهد آن هستیم که نه چرخه سانتریفیوژها به درستی می چرخد و نه چرخ زندگی مردم.
به راستی از شعار تا واقعیت چقدر فاصله است؟من می گویم از زمین تا آسمان.
این ملت رنج کشیده از 37 سال پیش تا به اکنون همه نوع دولت و همه نوع جناحی را تجربه کرده اند.از جنگ و ویرانی و دولت سازندگی گرفته تا دولت اصلاح طلب و اصول گرا و اکنون دولت تدبیر و امید.
به راستی کسی نیست بپرسد که آن کلید طلایی که جناب آقای دکتر روحانی از جیب خود در آوردند کلید حل مشکلات بود یا کلید ورود به عرصه ریاست جمهوری؟ ویا اینکه کلید را در همان استودیو جاگذاشته و بعلت مشغله زیاد فرصت نکردند که بروند و آن را پس بگیرند. و دست اندرکاران سیمای ملی نیز چون کلید کارایی ای برایشان نداشت آن را در آرشیو عتیقه های تاریخی بایگانی کرده اند.
در اینکه دولت تدبیر و امید در عرصه سیاست های خارجی تاحدودی موفق عمل کرده و حداقل در حد شعار ، چهره ایران را در میان سایر ملل و ابرقدرت ها کم و بیش صلح طلب نشان داده است و نگاه های بغض آلود ابرقدرت ها را از روی ایران تا اندازه ای برداشته است شکی نیست.اما واقعیت ها حاکی از آن است که ملت ایران نه شاهد برداشتن تحریمی بوده اند و نه شاهد ارتقای نسبی سطح معیشت جامعه.
زندان ها همچنان پر از زندانیان با جرایم اقتصادی و اجتماعی و... است. و بطن جامعه نیز همچنان شاهد بزهکاری های آشکار و پنهان. بیمارانمان همچنان در نظام سلامت ارائه شده توسط دولت، شاهد دویدن به دنبال داروهای نایاب و تامین مخارج سرسام آمور درمانی.معلمانمان همچنان در پی احقاق حقوق خود و اعتراض به نابرابری ها در پرداخت حقوق و مزایا با سایر کارکنان دولت . ودانش آموزانمان همچنان در مدارس تخریبی و کپری و...
حتی امنیت روانی جامعه نیز به حدی پایین آمده است که سن خودکشی در بین کودکان به حدود 10 سال رسیده است.
خشونت در بطن جامعه و در مدارس و در بین همه اقشار بیداد می کند و بیشتر مردم بالقوه آمادگی حمله به طرف مقابل را دارند.
پس واقعیت ها در عرصه سیاست های داخلی چیز دیگری را نشان می دهد.و مردم همچنان در تنگنا بوده و اوضاعشان نه تنها بهتر نشده، بلکه وخیم تر هم شده است.وفاصله طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه نه تنها کمتر نشده، بلکه بیشتر از پیش هم شده است و قس علیهذا.........
یکی دیگر از شعارهای تبلیغاتی جناب رئیس جمهور ایجاد فضای باز سیاسی و آزادی مطبوعات و میدان دادن به تشکل ها و اصناف بود که این مورد نیز با بیرون آوردن فعالان صنفی و کارگری از سکوت تحمیلی حاصل از فضای بسته در دولت قبل، و خارج کردن آنان از لاک خود، و ستاره دار کردن آنها ، موجبات برخورد و پرونده سازی از طرف ارگان های امنیتی تحت مدیریت و خارج از حیطه مدیریت دولت را بوجود آورده است.
اکنون نیز با نزدیک شدن به عرصه انتخابات مجلس و هجوم کاندیداها به سمت تشکل ها و افراد بانفوذ در بین تشکل ها ، اصناف و همچنین فرهنگیان با نفوذ در بین همکاران و دانش آموزان و جامعه ، و ایراد سخنان تکراری و قول ها و وعده وعیدهای همیشگی ، بازاری در جامعه رواج یافته است که تا چندین ماه قبل و بعد از انتخابات مجلس ادامه خواهد داشت.
حال سوال اینجاست یک کاندیدای مجلس چه توان و اختیاراتی دارد که بر اساس آن، وعده هایی می دهد که از عهده ی رئیس جمهور هم خارج است؟
بی شک با قدرت و نفوذی که بعضی سرمایه داران در بین برخی مدیران و فرادستان این سیستم دارند نمی توان انتظار داشت که خیلی از این شعارها حتی به واقعیت نزدیک هم شود چه برسد به محقق شدن آنها در عرصه واقعیت.
پس از ملت ایران و علی الخصوص فرهنگیان محترم و فهیم تقاضای تفکر بیشتر در انتخاب افرادی که بعنوان وکلای ملت مورد حمایت خود قرار می دهند را دارم.
یقینا فرق های زیادی بین وکیل الرعایا ، وکیل الدوله و وکیل المله هست.
التماس تفکر