داستان سنجار و کردها؛ از تراژدی تا پیروزی

به گزارش بی بی سی : خبرهای پس از اشغال سنجار (شنگال) بیشتر مربوط به خارج از این شهر بود. از داخل به جز کشتار مردان ایزدی خبر دیگری به دست نمی‌آمد و شهر تقریباً خالی از سکنه شده بود، اما در بیرون از این شهر غوغایی بود. از یکسو بازار فروش زنان ایزدی همه را شگفت‌زده کرده بود. این میزان از توحش تا کنون از هیچ گروه اسلام‌گرایی دیده نشده بود و تصویری از قرن‌ها پیش و
بازارهای برده‌فروشی را در اذهان زنده کرد. از سویی دیگر حدود صدهزار زن و مرد و کودک و سالخورده ایزدی به کوه سنجار پناه برده بودند و در گرمای پنجاه درجه، بدون آب و غذا در محاصره داعش افتاده بودند.

این رویدادهای تلخ منجر به مجموعه تحولاتی شد که تا امروز پیامدهای مهمی در پی داشته است. آزادی سنجار تنها یک پرده از این تحولات بود.
عملیات موفق پس از تراژدی

در شرایطی که بیم آن می‌رفت فاجعه کشتار مردان و فروش زنان ایزدی، این بار در کوه‌های اطراف این شهر ابعاد به مراتب وسیع‌تری پیدا کند، عملیاتی انجام شد که مرهمی بر این زخم بزرگ بود. نیروهای پ ک ک از قندیل خود را به کوه سنجار رساندند. در حالی که نیروهای اقلیم کردستان در شوک این حمله به سر می‌بردند و تنها تلاش می‌کردند از تکرار آن در مناطقی دیگر جلوگیری کنند، چریک‌های پ ک ک با عبور از شهرهای کردستان و رسیدن به مخمور، با اندکی تدارکات، خود را به ایزدی‌های محاصره شده رساندند. از آن سوی مرز هم یگان‌های مدافع خلق توانستند از سد داعش عبور کنند و با همکاری گریلاهای پ ک ک، یک مسیر امن برای انتقال پناهجویان سنجار به کردستان سوریه ایجا کنند. طی چند روز پر اضطراب بیش از هشتاد هزار ایزدی به آن سوی مرز رسیدند. غذا و پوشاک به آنها داده شد و از نقطه شمالی مرزی، به استان دهوک کردستان عراق بازگردانده شدند. در واقع با این عملیات جان ده‌ها هزار ایزدی نجات داده شد. آنهایی هم که توانایی این راهپیمایی را نداشتند به تدریج با هلی‌کوپتر یا از طریق کوره راه‌های مخفی از کوه سنجار به منطقه امن رسیدند.

انجام این عملیات موفق، در پی آن فاجعه بزرگ، روحیه کردها را تقویت کرد که به تحولات بعدی انجامید.
به خود آمدن اقلیم، انتقاد از بارزانی

همکاری نیروهای کرد ایجاد مسیری امن برای خارج کردن ایزدی‌ها از محاصره داعش را امکان‌پذیر کرد

پس از اشغال سنجار، نیروهای داعش به کرکوک و سعدیه و جلولا و چند نقطه دیگر هم حمله کردند، به امید کسب پیروزی‌های سهل الوصول. اما این بار نیروهای اقلیم کردستان به خود آمده بودند و حملات داعش را در هم شکستند. دستگاه تبلیغاتی داعش کارزار وسیعی را برای اشغال اربیل به راه انداخته بود و تا اندازه‌ای هم مؤثر بود. شماری از سرمایه‌دارهای این شهر به فکر فرار و انتقال ثروت و املاک خود افتادند اما این اتفاق نیفتاد و نیروهای داعش حتی به چند ده کیلومتری اربیل هم نرسیدند. در مقابل، نقد جدی مسعود بارزانی به عنوان رئیس اقلیم کردستان و فرمانده کل نیرهای مسلح اقلیم آغاز شد. پس از عملیات موفق ایجاد مسیر امن برای نجات ایزدی‌ها، علی رغم همه رقابت‌هایی که با پ ک ک دارد، آقای بارزانی نقش آنها را ستود اما این برای پایان دادن به انتقادها کافی نبود. نیروهای منتقد او این بار با شفافیت بیشتری به نقد او می‌پرداختند و بحث تمدید نکردن ریاست او بر اقلیم کردستان، علی‌رغم شرایط جنگی که کردستان در آن به سر می‌برد جدی‌تر از قبل مطرح می‌شد. آقای بارزانی دیگر آن رهبر کاریزماتیک سابق نبود و زمانی که در سالگرد فاجعه سنجار، حاضر نشد پایان دوره ریاست خود را بپذیرد، جدی‌تر از قبل مورد انتقاد قرار گرفت. این بحران در سه ماه گذشته کماکان ادامه داشته است، اما شاید آزادی سنجار اندکی شرایط را برای آقای بارزانی تغییر دهد.
آغاز حملات هوایی آمریکا

در ژانویه ۲۰۱۴ که برای اولین بار گروهی به اسم دولت اسلامی عراق (داع که هنوز به داعش تبدیل نشده بود) در بعقوبه و رمادی کنترل مناطقی را برای چند روز در دست گرفت، جان کری وزیر خارجه آمریکا گفته بود که این مسئله داخلی عراقی‌ها است و ما دخالت نمی‌کنیم. این رویداد حدود شش ماه قبل از سقوط موصل و اشغال آن توسط داعش بود. سیاست کم توجهی به خاورمیانه که چند سالی بود در سیاست خارجی آمریکا جای گرفته بود و تیم باراک اوباما، رئیس جمهور علناً بر لزوم توجه به آفریقا و جنوب شرق آسیا به جای خاورمیانه تأکید می‌کردند، حتی در ژوئن پارسال هم که موصل تسخیر شد ادامه یافت.

آمریکا آن زمان هم هیچ اقدام جدی انجام نداد و باراک اوباما حاضر نبود نقشی در مبازره با داعش به عهده بگیرد اما سقوط سنجار منجر به تجدیدنظر در این سیاست آمریکا شد. با جدی شدن خطر وقوع یک فاجعه انسانی در کوه سنجار و همچنین با مطرح شدن احتمال سرایت جنگ به اربیل، نیروهای هوایی ائتلاف به رهبری آمریکا حمله به نیروهای داعش را آغاز کردند.نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان در سنجار

آقای اوباما متوجه شده بود که اگر توانسته است در پی خروج نیروهایش از عراق، اعتباری در میان آمریکایی‌ها کسب کند، در پی وقوع یک فاجعه انسانی یا سیاسی، ممکن است هم در داخل و هم در سطح جهانی ضربه سنگینی به اعتبارش وارد شود. ورود مستقیم آمریکا به این جنگ، به همکاری غیرمستقیم ایران و آمریکا در عراق انجامید که آن هم به نوبه خود در آب شدن یخ روابط دو کشور در حین مذاکرات اتمی کمک کرد. رئیس جمهور آمریکا در اظهارنظری غیرمنتظره اعلام کرد که خطر اصلی خاورمیانه ایران نیست بلکه بنیادگرایی سنی است. این موضع مورد استقبال تیم مذاکره‌کننده ایرانی واقع شد.
ناامیدی داعش از کردهای سنی در ایران

کردها در آن سوی مرز هم مورد توجه داعش بودند، اما از زاویه ای دیگر. کردها در ایران از معدود مسلمان‌های جهان سنی بودند که بیش از سی سال را در حاکمیت حکومت شیعی به سر برده بودند. حکومتی که بسیاری از کردها را آزرده بود. خط حمله تبلیغات داعش هم شیعه‌ها و ایران بود. به همین دلیل برای داعش مهم بود که به مرز ایران نزدیک شود و ارتباط فیزیکی و معنوی با کردها ایران برقرار کند، کما اینکه در سعدیه و جلولا به پنجاه کیلومتری مرز ایران هم رسید. اما فجایع سنجار باعث شد که داعش نه تنها هیچ پایگاهی بین کردهای سنی ایران پیدا نکند، بلکه در کمپین کمک به آوارگان سنجار، روحانیون اهل سنت (ماموستاهای دینی) نقش مهمی ایفا کردند. آنها علناً علیه داعش موضع گرفتند، به حمایت از کردهای غیرمسلمان ایزدی پرداختند و مردم را به کمک کردن به آنها تشویق کردند. این شکستی استراتژیک و معنوی برای داعش بود. بسیاری از کردها سنی در ایران از حکومت جمهوری اسلامی دل پری داشتند، اما آن میزان آگاهی و شعور سیاسی و عرق ملی داشتند که شعارهای شیعه‌ستیزانه داعش تاثیری بر آنها نداشته باشد. اکثر روحانیون سنی کرد هم نشان دادند که نه در حرف بلکه در عمل روشنفکر دینی هستند و به ارزش‌های انسانی بیش از تعصبات مذهبی اهمیت می‌دهند.

همین کردها یک ماه بعد که شهر کوبانی مورد حمله داعش واقع شد، باز تمام قد در حمایت از کردهای کوبانی ایستادند. اگر در مورد سنجار، دین ایزدی ها می‌توانست به صوت بالقوه باعث عدم حمایت کردهای سنی از آنها باشد، در کوبانی هم حضور پررنگ زنان مبارز بی حجاب می‌توانست به عنوان سنبلی غیردینی برای سنی‌های کردستان قلمداد شود، اما در هر دو مورد کردها مخصوصاً کردهای ایران کارنامه موفقی از خود نشان دادند که این بار و در مورد کوبانی، این حمایت‌ها تنها در حد کمک مالی و ارسال مایحتاج زندگی نبود که به تظاهرات خیابانی در اکثر شهرهای کردستان و حتی در تهران انجامید.مسعود بارزانی

بنابراین رویدادهای پس از سقوط سنجار به تقویت روح ملی و همکاری جریانات رقیب کردی کمک کرد. علی‌رغم همه رقابت‌ها و جنگ‌های تبلیغاتی که دو جریان وابسته به آقای بارزانی و پ ک ک با هم دارند در یک سال گذشته دو مورد چشمگیر و سمبولیک همکاری بین آنها دیده شد. اولی که در جریان سنجار به آن اشاره شد و دومی هم اعزام نیروهای پیشمرگه به کوبانی برای کمک به نیروهای تحت محاصره داعش بود که با اعمال فشار سیاسی بر ترکیه، از مرزهای آن کشور گذشتند و خود را به کوبانی رساندند.
بهبود جایگاه بارزانی؟

مسعود بارزانی که با سقوط سنجار و پایان دوران قانونی ریاستش، ستاره بختش رو به افول بود، اکنون پس از باز پس‌گیری سنجار شاید بخشی از موقعیت خود را باز یافته باشد. به ویژه به این دلیل که آقای بارزانی فرماندهی این عملیات را شخصاً به عهده گرفت و این ریسک بزرگی بود چرا که داعش یک دشمنی قابل پیش‌بینی نیست. اگر پارسال در پی سقوط سنجار، شخص مسعود بارزانی به عنوان مسئول مستقیم نیروهای مسلح مورد بیشترین انتقاد قرار گرفت، اکنون نیز پس از این پیروزی، او به دستاوردهای آن افتخار می‌کند. اما هنوز معلوم نیست که آقای بارزانی چه استفاده‌ای از این پیروزی می‌کند. او دو راه در پیش دارد، می‌تواند با استفاده از پیروزی اخیر به تحکیم موقعیت حزب خود و تمدید ریاست بر اقلیم بیندیشد، یا با کناره گیری در اوج به فکر جاودانه کردن نام خود باشد.

اما فارغ از اینکه در میدان سیاست اقلیم کردستان چه روی می‌دهد، به نظر می رسد که این روزها در خاورمیانه مصیبت‌زده، حال کردها خیلی خوب است.