آقای علی اکبر باغانی اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران که در زندان رجایی شهر در حبس به سر می برند
از کلاس برگشتم.
خسته و کوفته…
ناهار خوردم و داشتم به حجم کارای بعد از ظهرم فکر می کردم که تلفن زنگ خورد.
مثل همیشه به عنوان یک معلم در برابر دوستانی که برای پیگیری کارها و مشکلات صنفی در بند هستند، اظهار شرمندگی کردم.
من معمولا تلاش می کنم چنان چه برای پیگیری کارهایشان اگر سفارشی دارند، خوب و دقیق بشنوم و پیگیری کنم.
امروز برای اولین بار ایشان به صراحت مشکلاتی را مطرح کردند که وظیفه خود می دانم آنها را بازگو کنم و از دوستان کمک بگیرم که هر کس در حد توان تلاش کند.
▪غذای زندان خیلی خیلی بد است. آب و چند لوبیا، ماکارونی شفته، نان خمیر…
▪جابجایی دائم زندانی.
می گفتند: در این مدت چهار بار جابجا شدند. تا کمی با محیط تنظیم می شوی جایت را از این بند به آن بند عوض می کنند.
▪با جابجایی مشکلاتی مثل کف خوابی و سوله و آدم های جدید پیش می آید.
▪وضع مالی بسیاری از زندانیان بد است و امکان تهیه مواد خوراکی غیر از آنچه زندان می دهد و بسیار کیفیتش پایین است، خیلی کم است و امکان بیماری به دلیل سوءتغذیه زیاد است. صف های طولانی زندانیان برای دریافت موادغذایی و قرص و دارو تشکیل می شود.
▪زندانیان زیادی بدلیل نداشتن توان مالی ارتباطشان با بیرون قطع شده و فراموش شده اند و توان مالی تهیه مواد غذایی مناسب هم ندارند.
▪می گفت: به زندانیان سیاسی اجازه استفاده از کلاس های فرهنگی زندان را نمی دهند و به شدت معترض بود.
▪به دلیل اعتراض هایی که آقای باغانی داشته ملاقات او با خانواده اش را قطع کرده اند..!
▪می گفت: زندانی ها وقتی می فهمند معلم هستم خیلی احترام می گذارند. حتی آن هایی که قرار است اعدام شوند.
ولی اصلا از مسئولین راضی نبود و می گفت: کلی توهین و بی احترامی می کنند.
می گفت: در داخل و بیرون زندان، رییس زیاد دارند ولی دریغ از این که یک نفر بیاید و بررسی کند که آیا قوانین زندان رعایت می شود یا نه؟
▪می گفت: اسرا تحت نظارت صلیب سرخ و نهاد های بین المللی هستند؛ حتی برده ها تحت نظارت ارباب هستند؛ ولی ما فراموش شده ایم.
▪می پرسید: وزیر آموزش و پرورش که قول داده بود، با همکاری سازمان زندان ها در زندانها کتابخانه ایجاد شود و روزنامه به زندان ها داده شود پس چی شد؟
▪اگر وقت زندانی به صورت خوب و مفید پر نشود بعد از آزادی اکثرشان بیمار روانی خواهند بود. مگر یک زندانی چقدر می تواند بخوابد؟
▪می گفت: خیلی از خبر اینکه آقای بداقی به بند 8 اوین، نزد آقایان علیرضا هاشمی و اسماعیل عبدی منتقل شده خوشحال است و امیدوار بود مشکل همه زندانیان به ویژه آقای بداقی زودتر حل شود.
تاکید می کرد ان شاالله آقای هاشمی با روحیه آرامی که دارند بتوانند به آقای بداقی کمک کنند.
▪در چند دقیقه ای که تماس داشتند چند بار به دلیل بازرسی های بدنی که حتی درون زندان می شوند اظهار ناراحتی کردند و از بی احترامی هایی که نسبت به زندانیان می شود گله داشتند.
▪دو بار تاکید کردند زندان خرج دارد و می گفتند: من و امثال آقای هاشمی حقوق بازنشستگی داریم ولی آقایان بداقی و عبدی که بچه کوچک دارند چطور باید زندگی شان را تنظیم کنند؟؟!!
⬛در پایان گفتند دلشان برای تک تک دوستان تنگ شده و از من خواستند سلامشان را به همه برسانم.
در پایان از همه دوستان تقاضا دارم به دور از گرایشات صنفی و حتی سیاسی هر کس بکوشد تا آنچه را که آقای باغانی از آن شکایت داشت به گوش مسئولین برساند و پیگیر شویم تا گوشه ای از مشکلات حل شود.