کارگران و امنیت ملی

روز 17 آبان 94 جعفر عظیم زاده دبیر هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران و از فعالین سرشناس جنبش کارگری ایران برای گذراندن حکم 6 سال زندان راهی زندان اوین شد. مجموعه فعالیتهای جعفر طی ده ساله گذشته در دفاع از حق حیاط خود به عنوان یک کارگر و دیگر کارگران هم سرنوشتش، از سوی قاضی پرونده مصداق اقدام علیه امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی و تبلیغ علیه نظام تشخیص داده شده و بنابراین حکم 6 سال زندان بر علیه او صادر کرده است. یکی از مؤخر ترین اقدامات جعفر ایفای نقش به عنوان یکی از هماهنگ کنندگان جمع آوری 40 هزار امضاء کارگران در اعتراض به پایین بودن دستمزد بوده است. این نمونه ای است از جرمهائی که کارگران مدام به خاطر شرایط اسفبار زندگیشان مرتکب می شوند و جعفر عظیم زاده هم به عنوان یک کارگر که هزاران مصیبت از جانب سرمایه داران بر او روا داشته شده است و به این وضعیت اعتراض داشته، مرتکب این گناه کبیره گشته است. طی ده ها سال گذشته کارگران زیادی به خاطر شرکت در
اعتراضات نسبت به عدم پرداخت حقوقهای چندین ماه به تعویق افتاده یا پایین بودن سطح دستمزد و وجود دیگر مشکلاتی که کارفرمایان بانی انها بوده اند، از سوی حراست و نیروی انتظامی و اطلاعاتی احضار، بازداشت و زندانی شده اند. کلام مشترک همه بازجوها در برخورد به کارگران بازداشتی، جمله هائی از قبیل به مخاطره انداختن امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی بوده. چرا باید کارگر به این موارد متهم شود؟ چه خصومت و بیگانگی ای میان کارگر و این نوع نظم و امنیت هست؟ آنچه که به تجربه می شود از معنا و مفهوم این جملات طی بیش از سه دهه گذشته فهمید، این است که ما دهها میلیون کارگر به همراه خانواده هایمان از دایره امنیت خارج بوده و نظم در زندگیهایمان رخت بر بسته است. ما حق ورود به این دایره را نداریم و اگر بخواهیم مشمول امنیت قرار گیریم، امنیت ملی را به مخاطره می اندازیم! ما حق نداریم امنیت شغلی داشته باشیم، حق نداریم سر ماه دستمزد 5 برابر زیر خط فقرمان را بگیریم، حق برخورداری از بیمه بیکاری، دستمزد بالای خط فقر، سرپناه مناسب، بهداشت و درمان نداریم ، فرزندانمان به خاطر فقر و نداری باید از تحصیل باز بمانند و تبدیل به کودکان کار شوند تا گرفتار باندهای مواد مخدر و فحشاء گردند و به دلیل وجود این مصائب که از جانب سرمایه داری بر ما اعمال گشته، شیرازه زندگی یعنی همان نظم، از هم پاشیده و باعث فروپاشی زندگیها، خودکشیها، اعتیاد، فحشاء و دهها بدبختی دیگر شود. اینها فقط گوشه ای از تاوانهای بی شماری است که کارگران باید برای حفظ امنیت و منافع ملی بپردازند. امنیتی که خود کارگران خارج از آن قرار دارند و چنانچه خواهان برخورداری از امنیت و حفظ نظم و از هم نپاشیدن شیرازه خانواده هایشان شوند،یعنی کار یا بیمه بیکاری بخواهند، سرپناه و درمان بخواهند و به طور کلی بخواهند از یک شرایط انسانی برای زندگی برخوردار باشند، در تعارض و ضدیت با امنیت ملی قرار می گیرند و باعث اخلال در نظم می شوند!وجود صدها هزارکارتن خواب، حاشیه نشین و کودکان کار که همگی از خانواده های کارگری ای هستند که یا کارشان را از دست داده و یا به خاطر کفایت نکردن دستمزدشان به چنین وضعیتهائی گرفتار شده اند، همه لازمه حفظ منافع و امنیت سرمایه های سرمایه داران است. باید این بخشهای وسیع و میلیونی جامعه از بدیهی ترین ملزومات زندگی، حتی از نان خوردن محروم شوند و هیچ امنیت و پناهی نداشته باشند و در عین حال صدایشان در نیاید تا سرمایه داران در آرامش و امنیت کامل به چپاول از کارگران و همه انسانهای کم درآمد که اکثریت جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، بپردازند. امنیتی که کارگران معترض به جرم به خطر انداختنش بازداشت، محاکمه و زندانی می شوند، چیزی جز تعرض به منافع سرمایه داران و به هم خوردن آرامش آنها و فضائی که بتوانند کارگران را به وحشیانه ترین و قرون وسطائی ترین شیوه تحت فشار گذاشته و مورد بهره کشی قرار دهند، نیست. اگر غیر از این بود این کارگران هستند که به عنوان تولیدکنندگان و اکثریت انسانهای جامعه می بایست از هر حیث از امنیت برخوردار می بودند.

واقعیت آن است که این کارگران هستند که امنیتشان همواره به خطر افتاده و نظم اداره زندگیشان دچار شدیدترین اختلالات شده است و بنابراین و در واقع کارگران هستند که خواهان امنیت و وجود نظم می باشند. امنیتی که در آن شرایط زندگی انسانی برای همه انسانها تضمین و تأمین باشد و به آن نظم ببخشد.